شنبه ۳ آذر
مرداب سیاه شعری از سروش علی نژاد
از دفتر قاصدک گم شده نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۳۵ شماره ثبت ۴۶۷۶۸
بازدید : ۵۵۷ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب سروش علی نژاد
|
جریان داشتیم
من و تو هر دو از این رود بزرگ
سهم من بودی و سهمت بودم
من که مرداب تنم را دزدید
کاش تو راهی دریا بشوی
کاش چون من نبرد آب روان
دل رویاهایت
راستی می دانی
من و این بد عهدی
از همان روز ازل در دل هم جا نشدیم
او مرا عاشق خود می دانست
و من از او ترسان
و بچرخید و بچرخاند مرا
این چنین بود که دام افتادم
حال من ماندم و بی تابی و ترس
چه کنم با دل تنگ؟
چه کنم با هوس موج زدن در دریا؟
چه کنم بی باران
چه کنم من که تو آنجایی و من گمشده ام
شاید این تقدیر است
شایدهم دست خدا
باورش سخت برایم سخت است
که تو با ماهی ها
و من همراه دل مردابم
تو در آن آبی ها
ومن اندر خم این لای سیاه می نالم
من و تقدیر به هم بد کردیم
من به ایمان بر او
او به خوشنامی و خوشبختی من
حال تنها ماندیم
من و مرداب سیاه
چه کسی می داند
چه بسا این مرداب
بهتر از آب خروشان باشد
چه بسا مائمن آرامش نیلوفرهاست
صبر شاید که گشاید راهی
بهتر از صد دریا
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بهتر از آب خروشان باشد
چه بسا مائمن آرامش نیلوفرهاست
صبر شاید که گشاید راهی
بهتر از صد دریا
درود برادرخوبم
بسیارزیباست