بکشید مرا تا زنده شود راهم!1
بکشید مرا
بسوزانید و بر دار کشید مرا
که بزرگ گناه نابخشودی «خورشید روشنگر شیدا»
این است که بر خلاف محدوداندیشان و تمامیتخواهان...،
«عشق» و «مهربانی»،
«هنر» و «زیبایی»
و «خرَد» و «روشناندیشی» را
و نیز
«عدالت» و «آزادی»،
«دانش» و «نیکویی»
و به ویژه «انسانیت»... را
و در یک سخن،
«همۀ کمالات» و «درستی...ها» را
جهانی، اندیشیده است
نامحدود، پذیرفته است
و در فراسوی همۀ کیشها و فرقهها... باور نموده است!
آری! بکشید مرا
که کشتن تنم
آزاد میکند مرا
و گسترش میدهد اندیشۀ مرا!
پس، بکشیدم، بکشیدم
تا زنده شود آهم
پاینده شود کارم
جاوید شود راهم،
جاوید شود
راهم!2
بهار 1384 خورشیدی
بازویرایش: اسفند 1394 خورشیدی
مهدی (مهرداد) انصاری سمنانی («شیدا»)
1.البتّه همان گونه که تا اندازهای، روشن است، منظور نگارنده از نثر پیشگفته (و همانندهایش)، همسویی با آن دسته از انسانهایی نیست که از زندگی جانکاه در جوامع واپسگرا و تمامیتخواه...، ناامید شدهاند و میل به خودکشی دارند، آنهم با توجّه به اینکه نگارنده، تا جایی که بتواند، تلاش میکند که حتّی تا واپسین روز زندگیاش انرژی مثبت و عشق و امید... را در خود، زنده و بلکه، پُرحرارات نگه دارد تا این گونه، بتواند بیشتر به نظریهپردازی، نقد، روشنگری، مهرگستری و نویسندگی و خدمت... بپردازد. آری، منظور وی این است که از کشته شدن (البتّه پس از به پایان رساندن دستکم، بخش مهمّی از نگاشتهها و خدمتها...یش) در راه ترویج جهانبینیاش، یعنی حقیقت و انسانیتِ... جهانی و فرادینی، هیچ هراسی ندارد، که ندارد.
ما گر زِ سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم!
2.نگارنده نیز، آگاهی دارد و میپذیرد که جنبۀ دلنوشتگیِ سرودۀ پیشگفته، بر جنبۀ شعریاش دارد.