سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 دی 1403
    20 رجب 1446
      Sunday 19 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        دو چیز در جهان بی انتهاست: عظمت جهان و حماقت بشر انیشتین

        يکشنبه ۳۰ دی

        امید بهار

        شعری از

        علی اکبر فلاحی(پیرزاد)

        از دفتر گل واژه نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۱۵ شماره ثبت ۴۴۷۰۰
          بازدید : ۳۶۵   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اکبر فلاحی(پیرزاد)
        آخرین اشعار ناب علی اکبر فلاحی(پیرزاد)

        امید بهار
        که دارد زیک گل امید بهاری
        که گل های بسیاری
        به نازی چو دانه
        به زیر لحاف سپیدان برف
        حقیرانه  خوابیده است
        و این برف
        چه سخت
        در این دشت بی رحم خار
        به دستان سرد شقاوت
        به شور و شر گرم این آفتاب
        دلیرانه جنگیده است
        زاین گل چگونه
        امید بهاری
        به دور از جفای غم وتیغ و خاری
        زاین دشت سرد پر از خار داشت
         ویا از دو چشمم خمار چو مستش
        تمنای  دریای عطرو گلاب
        زآن قطرۀ اشک تلخش بداشت
        ویا از سر عطر و بوی تنش
        هزاران ره و رهگذرمست او
        به کویش پریشان و حیران نهاد
        و یا گوش عالم به سمت و به سویش
        به ساز و نوای غم بلبلی
        به روی خم شاخساران نهاد
        چو گل قصۀ پر غم ماشنید
        به لب های غنچه به نازی دمید
        به سوز و تب سرد بی عار برف
        به سختی  بخندید و روبر کشید
        بگفتا که ای عاشقان غمین
        نشان سکوت غمی بر جبین
        به یک گل اگر که بهاری نشد
        زهر قطرۀ اشک نابش گلابی نشد
        همه هوش عالم زبوی تنش
        به مستی و حال خرابی نشد
        ولی در هجوم تب سرد برف
        در این سوز و سرما و این خار و درد
        که جای چمن برف خوابیده است
        درختان بی برگ لرزیده است
        به جای نوای غم بلبلی
        سیه زاغ بیمار و بی عاطفه
        صفای دل آسمان دزدیده است
        بدانید این گل
        نشان ظهور بهار است و بس
        امید فرار زمستان است و بس
         
         
        یا مهدی ادرکنی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3