دوشنبه ۵ آذر
و هوس می کردیم شعری از مجید فتحیان
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۳۹ شماره ثبت ۴۴۶۳۸
بازدید : ۵۲۴ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب مجید فتحیان
|
جا مانده کفش های خاکی تو
که باران زده بود
در آن خرید شب عید
و صدای هق هق دخترکی
که گمشده بود
در آن شلوغی بازار
و آن گره کور که روزگار
چه خوب به دستانمان زده بود
و هوای ملس شهر
که باران زده بود
و آن کوچه تاریک
چسبیده به بازار
که بی هوا می دویدی
یاد گرگم به هوا
و صدای افتادن من
در آن جوی پر از آب
و در آن آتش گرم
محو شدیم
و کمی سوخت در آن
گوشه ی ، چادر من
ماهی قرمز بیچاره مان
گوشه تنگ
کمی دلتنگ شده
به تو عادت کرده
به خرده نان ته سفره مان
و حال این روزهای من
که از آن بی خبری
و گل نسترنی که
پدر می خواهد
و کنارم نیستی
و دلم خواست تو بودی شب عید
که بگیری زتنم خاک سرم
و هوس می کردم
که بچینم پر تو
تا همیشه تو کنارم بودی
روی این خاک
و هوس می کردیم
جا مانده کفش های خاکی تو
که باران زده بود
در آن خرید شب عید
و صدای هق هق دخترکی
که گمشده بود
در آن شلوغی بازار
و آن گره کور که روزگار
چه خوب به دستانمان زده بود
و هوای ملس شهر
که باران زده بود
و آن کوچه تاریک
چسبیده به بازار
که بی هوا می دویدی
یاد گرگم به هوا
و صدای افتادن من
در آن جوی پر از آب
و در آن آتش گرم
محو شدیم
و کمی سوخت در آن
گوشه ی ، چادر من
ماهی قرمز بیچاره مان
گوشه تنگ
کمی دلتنگ شده
به تو عادت کرده
به خرده نان ته سفره مان
و حال این روزهای من
که از آن بی خبری
و گل نسترنی که
پدر می خواهد
و کنارم نیستی
و دلم خواست تو بودی شب عید
که بگیری زتنم خاک سرم
و هوس می کردم
که بچینم پر تو
تا همیشه تو کنارم بودی
روی این خاک
و هوس می کردیم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.