قصه های خوب برای بچه های خوب
(همه یِ من اینجاست)
یک گِلیم
خاطره از سفره پهن یلدا.
گُلی از جنس رونده
سخت چسبیده بکفشی خاکی.
باور غمگینی
گِره بر صورت ماهی زده است .
و کنار شیشه
........مهربانی که فقط خیره شده.....
(همه یِ من اینجاست)
چمدانی که شده جمع ز کم بودن ما.
کفشهای بابا.
عکسی از صورت زیبای خدا.
اخرین هدیه روز مادر.
از طرف 6 بچه و 15 تا از نوه هایت
و کنار شیشه
......مهربانی که فقط خیره شده ....
(همه یِ من اینجاست)
چِک آخر که به برگشت نگاه پدرم میخندید.
دفتر خانه قسطی دو مرغ عاشق.
و هنوزم اینجا
چادر جشن نماز سارا
بوی بوسیدن مادر میداد.
یک کتاب کاهی.
انتشارات پدر.
برای بچه های خوب..بچه های خوب ...بچه هایییییییییییی
و دلم
هُررررری ریخت.
در کنار شیشه
......مهربانی که فقط خیره شده......
در اینجا
........
اینجا
کهریزک
ماهی چند میگیرند؟
دختر و پسر مساوی اند در تقسیم
مادر جان
ماهی یکبار ترا میشویند.
........
کهریزک
درب را قفل کنید بی زحمت.
راه دور است و پدر نزدیک است
فاتحه...... بابا جان.
این نشانی و کلید مادر.
شرمنده.
راهی نیست
او نمیخواست که با ما باشد.
و دلم
هُررررری ریخت.
مهربانی که فقط خیره شده....
بر ساعت
......
عقربه خسته شده
میخوابد.........تا ابد میخوابد .... تا ابد
شاهرخ..................................()