سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        غصه

        شعری از

        حمیدرضانادری

        از دفتر رباعیات حمیدرضانادری نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۴۴ شماره ثبت ۴۴۵۹۹
          بازدید : ۵۵۴   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        بر دامن تپه رد پای من و توست
        خار و گل و سنگ آشنای من و توست
        تشبیه رساتری به ذهنم نرسید
        این کوه بلند غصه های من و توست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۱۸
        ممنونم استاد گرانقدرم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۴۳
        رباعی ... خیلی وقت بود که رباعی نخوانده بودم در این سایت و البته که رباعی بسیار زیبایی بود و بهره بردم و درود بر شما خندانک
        وحید کاظمی
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۰۸:۰۸
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۱۵
        .............. خندانک خندانک خندانک ..................
        زیبااااا بود خندانک خندانک خندانک
        هزارااان درود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ............... خندانک خندانک خندانک ...........................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        کوهنوردی در شب و تنها قصد فتح قله ای بلند را داشت که ناگهان پاش لیز خورد و سقوط کرد طناب او مانع افتادن او به زمین شد او در حالی که بین زمین و آسمان معلق بود گفت:خدا کمکم کن؛ندایی شنید که میگفت:طناب رو ببر؛مرد با تعجب پرسید:چیکار کنم!؟ صدا گفت:طناب رو ببر مگه به من اعتماد نداری؟مرد گفت:دارم اما...؛مرد طناب رو نبرید فردا اخبار اعلام کرد امروز گروهی که برای کوهنوردی رفته بودند جسد مردی رو پیدا کردند که یخ زده بود در حالی که فقط یک متر از زمین فاصله داشت!‏
        علی   صادقی
        سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۳۹
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        9