سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 10 بهمن 1403
    30 رجب 1446
      Wednesday 29 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        نگاه کردن فرزند به پدر و مادرش از روی محبت عبادت محسوب میشود. حضرت محمد (ص)

        چهارشنبه ۱۰ بهمن

        افسوس

        شعری از

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        از دفتر یادگارجوانی نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۱۰ شماره ثبت ۴۴۴۳۵
          بازدید : ۱۷۵۳   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب ابوالحسن انصاری (الف رها)

        افسوس
         
         
         
         
        اکنون تو رفتی و من افسوس می خورم
        کز ما جدا شدی.
        شب را سحر نمودی و با نورت ای امید.
        خود سوختی چو شمع
        پارافرانهادی و درسی بزرگ را
        از روشنای عالم بالا گرفته ای
        دانسته ای که شیوه ی بودن چگونه است
        مردن چگونه است
        هستی برای چیست

        آری تو یافتی که
        زندان زندگانی دنیا برای چیست
        زین تنگنای خاک
        تا سمت روشنائی پر نور آفتاب
        پرواز کرده ای
        اما هنوز من
        در مانده ام که شیوه ماندن چگونه است
        نفرین به زندگانی و زنجیر بندگی
        یک عمر بار ذلت و سختی و خون دل
        تکرار ماهها و شب و روز بی ثمر
        در کوره راه یأس ستمبار نامراد
        بن بست نا به کام

        نه نه نمی توانم هرگز بسان تو
        در آن جهان روشن تو زندگی کنم
        همتای آفتابی و نامت بلند بود
        هجرانت از جهان
        زیباترین غروب بود در آسمان عشق
        جرم تو بی ریائی و آزاد زیستن
        من همچنان بنده ی قید تعلقات

        و ایا به حال من، دریغا نبودنم
        بهتر زبودنست
        اکنون تو رفته ای
                            بدینسان شتابناک
        تا اوج روشنائی بی انتهای عشق
        ما را به قعر ظلمتمان کرده ای رها
        ما مانده ایم، ما .....چه کسانی درین میان
        یک مشت خار و خس که سزاوار آتشیم
         
         
         
         

         
        ابوالحسن انصاری (الف.رها)
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3