سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        گلی به رنگ ارزو

        شعری از

        شیما رحیمی (شمیم شیراز)

        از دفتر اهریمن چشمانت نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ ۱۳:۱۴ شماره ثبت ۴۴۲۰۳
          بازدید : ۶۲۷   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر شیما رحیمی (شمیم شیراز)
        آخرین اشعار ناب شیما رحیمی (شمیم شیراز)

        نمی دهد تقدیر من گلی به رنگ ارزو
        نمی رسد صدای دل به گرد پای اسب او
        نگاه دل به جاده ها رهگذران پیاده ها
        گذر نمی کند شهاب بر شام ما دلداده ها
        شکسته شانه ام کوله بار روزگار پرغبار
        ثانیه ها چه بی قرار خاک بی بهار
        سوزاند دست تقدیر نهال باغ امید
        امید و ارزوی من اسیر این زمانه ی پلید
        نمی شود که بشکنم سکوت مرداب دل
        سکوتم از رضا نیست جز درد نیست حاصل
        نمی رود حتی به باد قدری امید واهی
        کاش جای سکوت بود سقوط گاهی
        نمی دانم فرجامش چیست رشته نا گسستنی
        اخر که باید بشکند اییینه ی شکستنی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۳۰
        خندانک خندانک خندانک
        سلام بانو شیمای عزیز
        قلم خوبی داری خندانک خندانک خندانک خندانک
        حس وحال اشعارت محکمه اماهنوز جای کارداره شعرت
        بااین بیت بسیارزیبا شروع کردی خندانک خندانک خندانک
        نمی دهد تقدیر من گلی به رنگ ارزو


        نمی رسد صدای دل به گرد پای اسب او
        آفرین معلومه استعدادتون عالیه خندانک خندانک خندانک
        مثنوی خوبیه اما مشکلات وزنی دربیشترابیاتش حس می شه
        وباید یه دستی به سر وروش بکشی
        اگر مطالعه کنی کمی قافیه وعروض رو مطمانم وزن کم کم دستت میاد
        واژه هاهم نبایدزیادتکرارشن
        کلماتی مثل امید وسکوت تکرارش زیادشده
        واین به زیبای شعرت لطمه می زنه
        دل وتقدیرهم دوبارتکرارشده
        بایدسعی کنید تکرای نشه واژه ها
        ولی درکل حس وحال واندیشه ی زیبایی پشت شعرت بود
        ومی دونم باکمی پشتکاربهترم میشه
        امیدوارم موفق باشی نازنین خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۱
        خندانک خندانک خندانک
        ایمان نوش آذری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۳:۳۸
        درود
        اینکه مشق موزون نوشتن می کنی عالیست.
        ولی بیشتر بخوان. اگر عروض نمی دانی آهنگین بخوان مشکل وزن شعرت را خودت درک می کنی. مشکل وزنی در بیشتر ابیات و مشکل معنایی در برخی به چشم می خورد مثال
        وزن
        سوزاند دست تقدیر نهال باغ امید!!!!!
        سکوتم از رضا نیست جز درد نیست حاصل ؟؟؟؟؟
        معنی
        شکسته
        شانه ام کوله بار روزگار پرغبار
        پایا باشید
        منصور شاهنگیان
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۴:۵۴

        درود بر شما :


        موفق باشید ...

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۴۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۴۶
        درود بر خواهرم
        با نظر باو عجم کاملا موافقم
        آرزوی پیشرفتتان را دارم
        پاینده باشید
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۲۸
        ................... خندانک خندانک خندانک .......................
        درود همشعر خوبم خندانک
        زیباااا بود بانو خندانک خندانک خندانک خندانک
        با ویرایش زیباتر هم می شود خندانک
        سپاس بابت انتشار آن خندانک خندانک
        ..................... خندانک خندانک خندانک .........................

        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: «بین شما کسی هست که مسلمان باشد؟»
        همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد. بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت: «آری من مسلمانم.»
        جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا. پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند. جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که می‌خواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد. پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.
        جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید: «آیا مسلمان دیگری در بین شما هست؟»
        افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را به قتل رسانده نگاهشان را به پیش‌نماز مسجد دوختند. پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت: «چرا نگاه می‌کنید؟ به خدا قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمی‌شود!»
        اسفندیار گلزار
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۷:۵۳
        خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۰۳
        ما را ز عزيزان گله اي نيست گر هم گله اي هست دگر حوصله اي نيست
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی صادقی مود
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۵۵
        درود برشما دوست عزیز
        خندانک
        محمد رحیم کاظمی
        چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۳۶
        سلام
        و
        خندانک خندانک خندانک
        زهرا ضیایی(روح الغزل)
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۵۵
        سلام شیماجان
        رقص قلمت زیباست و شوق نوشتن در درونت زیباتر
        همه ی ماشروعی چون شماداشته ایم عزیزم
        و چه بسا عقب تر ازشمامن بودم

        توصیه ام به شمامهربانوی عزیزم
        اینست که در همین سایت ناب تا میتوانی اشعار دوستان رابخوان
        بعد تک تک نقدها راعزیز دلم
        از مهربانان ناب
        بانو عجم و .....
        کمک بگیر تا جز بهترینها شوی
        برایت آرزوی موفقیت وسلامتی دارم خوب من خندانک
        مسعود احمدی
        پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۴ ۱۴:۰۳
        درودی دگر باره بر شما...
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک


        بیتی از آخرین سروده ام :

        یک شب دوباره خشم خود را جار خواهم زد !

        در ناف « تهرانسر » خودم را دار خواهم زد !
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5