سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        تو میرقصی

        شعری از

        فرزین خورشیدوند(آشوب تنهایی)

        از دفتر شعر تنهایی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۴ ۲۳:۵۱ شماره ثبت ۴۲۸۳۲
          بازدید : ۴۰۴   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فرزین خورشیدوند(آشوب تنهایی)
        آخرین اشعار ناب فرزین خورشیدوند(آشوب تنهایی)

        تو میرقصی

        به پیش هردو چشمانم چه بیتابانه میرقصی

        شده نجوای هر گوشی تو بیتابانه میرقصی
         
         
        ندیدی شور چشمانی که از شوق تو میبیند

        درون شرم چشمانم چه بیشرمانه میرقصی
         
         
        بگو ای شاهد قدسی ازین رسوای رسوآیان

        مگر مهری طلب داری طلبکارانه میرقصی
         
         
        مگر در بزم درویشان چه کم دیدی بگو جانا

        در این آشوب شیطانی پریوارانه میرقصی
         
         
        گدایی میکند چشمت تماشایی ز محجوران

        چه سلطانی شدی جانا که بیکاشانه میرقصی
         
         
        عجب آشفته بازاری گریبان گیر من گشته

        که من بیتاب گیسویم تو بیتابانه میرقصی
         
         
        مگر گرمای خورشیدت ندیدی جلوه مهتابا

        که گرد شمع خاموشی چنین پروانه میرقصی
         
         
        چه جرمی کرده ای دلبر بجز دردیکه بخشیدم

        که در کوی گنهکاران گنهکارانه میرقصی
         
         
        نباشد شکوه ام رقصت چرا در چشم مردانی

        که چشمش هرزه میگردد هوسبازانه میرقصی
         
         
        چه جادو میکند لیلا چه مجنونی کند گفتم 

        که مجنونت شود آخر چنین دیوانه میرقصی
         
         
        چنان مستی کشی ساقی که ساغر مبتلا گشته

        مرا صد توبه شد وقتی تو در میخانه میرقصی
         
         
        کسی رقصت نمیبیند بجز شمعی که میسوزد

        بجز فرزین که میبیند که چون پروانه میرقصی

        فرزین خورشیدوند

        تابستان۸۹تهران
         
         
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2