سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        باز امشب قرص هامان را نخوردیم ای رفیق

        شعری از

        محمد فروغی

        از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۹۴ ۰۰:۰۷ شماره ثبت ۳۹۹۷۱
          بازدید : ۳۲۱   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد فروغی

        باز امشب قرص هامان را نخوردیم ای رفیق 
        باز امشب تا سحر جغد شبیم 
        فکر فردا را دگر از سر بران 
         
         
         
         
        آتشی برپا کن امشب روز ماست 
         
         
        روزگار صنعت و ماشین عجب حیله گر است 
         
         
        خواب ما را خام دزدیدند و قرصش ساختند... 
         
         
        قرص ها مان چرا امشب نخوردیم ای رفیق 
         
         
        قرص شادی، 
         
         
        قرص آرامش، فراموشی و خواب
         
         
        آسمان هم  قرص ماهش را بوقتش خورده است!
         
         
        پلک  ابرش  را ببین 
         
         
        با باد هم از هم نمی جنبد...
         
         
        راستی در روزنامه خوانده ام 
         
         
         عشق را هم تازگی در شربتی،
         
         
        صنعتی از دل سنتز کرده اند
         
         
        عشق  را هم خام از کف داده ایم...
         
         
        با دل خود 
         
         
        ما چه کردیم ای رفیق
         
         
        خام بودیم 
         
         
        روزگار صنعت و ماشین  
         
         
        ارزان ما را خرید 
         
         
        پس چه شد آتش ای یار شفیق
         
         
        آب آوردی و مشتی قرص در دستان تو 
         
         
        باز پایان شبی در روزگار صنعتی 
         
         
        با قرص خواب...
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         

         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4