سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        تو را ای کهن بوم وبر دوست دارم

        شعری از

        مسعود ولی عرب(آرمان ایرانشهر)

        از دفتر بستر دریای تنهایی نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ ۱۸:۴۳ شماره ثبت ۳۹۹۶۰
          بازدید : ۵۸۳   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسعود ولی عرب(آرمان ایرانشهر)
        آخرین اشعار ناب مسعود ولی عرب(آرمان ایرانشهر)

        «««تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم »»»
        از درون سینه جان سوز
        می وزد آرام، آن نسیم صبح آزادی
        اما ،اما
        باز من مانده ام تنها
        تنهاتر از دیروز
        گرچه ما بودیم، آن دلاور مردان پیروز
        فاتحان بر و بوم و دشت و صحرا
        فریادهامان می کوفت بر دشت
        می پیچید همچون مار زنگی به دور سنگ
        می برد همچون هیاهوی سیلابی ستروگ
        هیبت لشکر دشمن را با خویش
        افسوس کامروز
        من مانده ام تنها 
        تنهاتر از دیروز
        آری من ندای پیر خویش را
        در سحرگاهان شنیدم
        داغ بی برگی را
        همچون پادشاهی رنجور
        کنج زندان به تنهایی کشیدم
        آری از تبار آن دلاورمردانم
        نیزه داران روز خشم
        سپهسالاران ستروگ میهن دوست
        پادشاهان ایرانشهر
        من نیز، از ای،،زخم های کهنه می سوزم
        خاک پاک ایرانشهر را
        توتیای چشمان خویش
        می سازم و می بوسم
        خسته ام از گفت و شنود با خویش
        از آرزوهای محال رو در پیش
        آز زراندوزان بی غیرت
        میزند بر پهلوی من زخم
        خنجری آنچنان تیز
        همچون تیغ پولادین افراسیاب
        گرچه امروز او از یادها رفته
        می خرامد آهسته در خواب
        من نیز ، همچون نیای خویش
        می سرایم «««تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم »»
        گرچه آزادی ، افسانه ها می گفت
        افسانه های شیرین
        آنچانکه ماتم کرد
        همچون نیای خویش
        من نیز، از این
        اژدهای بی بند و بی زنجیر ،ترسانم 
        از برافتادن تاج کیانی
        درفش کاویانی
        بدست سواران  دشت بی مرگی
        لرزانم، ترسانم
        نگارین در دیبای خسروانی را
        این بار هم ، به صد پاره گردانند ...
        سبک
        آهسته می رانند و می خوانند...
        ناخدای زورق تزویر
        تو گویی، پیوند بسته  با نام آزادی ؟؟!!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5