سه شنبه ۲۹ آبان
دست خدا شعری از آساره جودکی
از دفتر ترانه های من نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۲۰ شماره ثبت ۳۹۱۶۹
بازدید : ۶۷۹ | نظرات : ۳۳
|
آخرین اشعار ناب آساره جودکی
|
دست خدا
تو از بهار اومدی
شبیه یک پرنده
شبیه یک گل سرخ
که توی کوه میخنده
پروازو دوست داشتیو
بودی شبیه عقاب
میخواستی پرواز کنی
بری به سمت آفتاب
تو چشمای باز تو
همیشه آسمون بود
مث فرشته بودی
با قلبی که جوون بود
دست خدا بودی تو
میون آسمونا
بال میگشودی آروم
مثل عقابی زیبا
از آسمون میبارید
آتیش و بارون غم
اما تو رفتی بالا
با اراده ای محکم
آتیشو کردی خاموش
بارونو بند اوردی
ولی بالت زخمی شد
تن به زمین سپردی
با بالهای شکسته
با دردای بی مرهم
توی زمین گم شدی
زمین سرد و مبهم
وقتی که بال های تو
جوون شدن دوباره
تو آسمون پر زدی
رفتی پیش ستاره
صدای بال های تو
مثل صدای نور بود
بارون دیگه نبارید
آتیشم از تو دور بود
تقدیم به تیمسار یدالله شریفی راد
مردی از جنس شجاعت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.