سینه ام آکنده از یاد خداست
عاری از افکار پوچ و نارواست
تربیت گشتم به دامان علی
من حسابم از جدائيها،جداست
کی جدا گردم ز راه اهل بیت
رفتن از بیراهه بر باد فناست
با نماز و روزه همدم بوده ام
طاعت حق،دردمندان را دواست
پای منبر بودم و لبریز عشق
مجلس وعظ و خطابه،کبریاست
زائری بودم به دور تکیه ها
هر چه دارم از شهید کربلاست
بر لبم هر لحظه ذکر ربنا
بهترین دم، لحظه ناب دعاست
ساده بودم،بی تکلف،بی ریا
زندگی را، راستی، سنگ بناست
نوجوان بودم به میدان نبرد
ای دریغا،آن رشادتها کجاست
من بسیجی بودم و یار حسین
شیرمرد جبهه ها، بی ادعاست
چفیه و ساک و پلاکی داشتم
مرد میدان از تعلق ها رهاست
خانه ام سنگر، شهیدان همدمم
یاد یاران سفر کرده شفاست
در دلم اسراری از حق داشتم
راز عاشق از نگاهش برملاست
باده از جام شهادت می زدم
زخم هایم،شاهد این مدعاست
دست در دست ملائک داشتم
خاک جبهه عرشیان راتوتیاست
به یاد ایام دفاع مقدس که در سن پانزده سالگی به جبهه رفتم و بهترین ایام عمرم را تجربه کردم و از سر دلتنگی از زبان همرزمان قدیمم این ابیات را سرودم امیدوارم که خداوند بزرگ توفیق سربازی امام زمان را به ما عطا فرماید.