دوشنبه ۳ دی
انتظار شعری از عباس بر آبادی
از دفتر رویش نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ تير ۱۳۹۰ ۱۴:۰۵ شماره ثبت ۳۸۱۱
بازدید : ۸۸۸ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب عباس بر آبادی
|
سا عتم را گم کرده ام دیر گاهی است
سا عت دیواری روی سا عت ۱۲ منتظر است ساکت و آرام
کسی پیش قدم نمی شود برای کنار زدن برگهای تردید از صحن مبهم ذهن
در باغچه ذهن پاییز است در قلمرو خیال زمستان و عشق رو به تابستان
مادر اما بیرون مثل همیشه خانه تکانی می کند می گوید خوب نیست اول سال خانه تمیز نباشد
اما زمان از دست من خارج شده است
مثلا همین دیروز شیر حیاط یخ زده بود از سرما
لیلا زن همسایه برای آمدن باران دعا می خواند می گفت فصل گرمیست جالیزارشان تب دارد و دلواپسی هایشان
پدر هم می گفت باران بهاری برای دیمه کاری کافی نیست باید وصیتش را بنویسد اگر من صبح زود نروم صحرا
اما من سا عتم را گم کرده
راستی اگر آمدی من فردا صبح زود بیدارم
برای من ساعت بیاور برای زن همسایه هم کمی باران
میخواهم صبح زود به صحرا بروم
سا عت دیواری اما روی سا عت ۱۲ منتظر است
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.