يکشنبه ۲۷ آبان
جزیره شعری از ارش انوسیان
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۰۰:۴۹ شماره ثبت ۳۶۹۲۴
بازدید : ۳۴۱ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب ارش انوسیان
|
چه داستان زیبایست فراموشی ادم ها میان جزیره ای سبز وسط دریای نیلگون ابی ..بیا بگذریم از دلهایمان .. بیا بگذریم از زخم های کهنه دشمنی ها تمام شد اخرش چه؟میشوم همان سرباز کهنه وبازمانده جنگ با پرچمی سوخته در دست ..اسیر بادو باران ...نگاه تو سرد شد دیر امدی ..من هنوز به فردای بهتر امید دارم ..ماندنی نیس خاطرات تلخ و.شیرینت ..نگاهت ..مهربانیت این یکی را شک دارم ی شاید الزایمر امانم نمیدهد اتفاقا خوب است این درد فراموشی ..میشوم همان پسربچه شاد و خندان که میدود بسوی رنگین کمان ...قهوه تلخ ؟ن تمام شد ..قهوه هایم دیگر شیرین است بدون تو ..قهوه های ناب با شکر صمیمیت روی نیمکت چوبی ..چشمانت را نمی خوام دیگر تمام خورشید تابستان را امانت گرفته ام ..چشمان سیاه و شرورت را بگذار برای مسافران دیگر ..من به افتاب دلبسته ام به روشنی به مزرعه افتابگردان های پابرجا وخیس عرق تابستانی ..خاطرات بوی سوز زمستان میدهند رد شدم از تو....شما؟ ..بیا بگذریم از دلهایمان .. بیا بگذریم از زخم های کهنه دشمنی ها تمام شد اخرش چه؟میشوم همان سرباز کهنه وبازمانده جنگ با پرچمی سوخته در دست ..اسیر بادو باران ...نگاه تو سرد شد دیر امدی ..من هنوز به فردای بهتر امید دارم ..ماندنی نیس خاطرات تلخ و.شیرینت ..نگاهت ..مهربانیت این یکی را شک دارم ی شاید الزایمر امانم نمیدهد اتفاقا خوب است این درد فراموشی ..میشوم همان پسربچه شاد و خندان که میدود بسوی رنگین کمان ...قهوه تلخ ؟ن تمام شد ..قهوه هایم دیگر شیرین است بدون تو ..قهوه های ناب با شکر صمیمیت روی نیمکت چوبی ..چشمانت را نمی خوام دیگر تمام خورشید تابستان را امانت گرفته ام ..چشمان سیاه و شرورت را بگذار برای مسافران دیگر ..من به افتاب دلبسته ام به روشنی به مزرعه افتابگردان های پابرجا وخیس عرق تابستانی ..خاطرات بوی سوز زمستان میدهند رد شدم از تو....شما ؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.