سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        که چه؟؟؟

        شعری از

        روحیا لرستانی

        از دفتر شیدایی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۴:۱۱ شماره ثبت ۳۶۴۷۰
          بازدید : ۵۸۹   |    نظرات : ۴۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دختر تیموری و اینگونه لنگانی .... که چه؟

        در پی فتح دل مرد لرستانی ...که چه؟

        چشم تان با " چهار پاره " سینه ام را پاره کرد

        سبک شعرت را عوض کردی غزل خوانی .... که چه؟

        لرزش دستان من وقت نوازش نا خوش است

        بعد پیری آمدی حالا به مهمانی ... که چه؟

        حال و نازت با رقیبان بود و بعد از کافری

        چادری بر سر زدی رسم مسلمانی ... که چه ؟

        جز دل متروکه جایی احتمال " گنج " نیست

        در دل "نابرده رنجان " گنج پنهانی ... که چه؟

        لذت همراهی من حاصلش آواره گی است

        چون نسیمی بی خودی دنبال طوفانی .... که چه؟

        بعد تو لب های من از تشنگی خشکیده شد

        بعد مرگش آمدی با چشم بارانی .... که چه؟

        بی سر و سامان تر از آواره ی سامانی ام

        طاق ابرو می زنی با طرح ساسانی ... که چه؟

        دور تا دور دلم را چاه و " خندق " کنده ام

        ای قریشی بی سبب در جنگ " سلمانی " ... که چه؟


        توبه ی " گرگان " فقط با " مرگ " امضا می شود

        مثل آهو آمدی اکنون پشیمانی ... که چه ؟



        من که میدانم نمی پوشی تو هرگز دامنت...

        بی خودی دل را ببندم من به دامانی ... که چه؟

        دوری از قند لبانت خود کفایم کرده است

        سال ها در حسرت تحریم ایرانی ..... که چه؟

        لذت دیدارها در لحظه ی خواب شب است

        ای که امروز آمدی " امشب " نمی مانی.... که چه ؟

        چاره ی دل کندن از آغوش او " دانایی " است

        " روحیا " امشب زدی خود را به " نادانی " .... که چه ؟؟؟؟



         
        ۱۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0