سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        رویای شیراز ِ دلم

        شعری از

        احمد پناهنده

        از دفتر نغمه ی دل نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۴ ۲۰:۱۲ شماره ثبت ۳۵۶۴۸
          بازدید : ۳۰۸   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد پناهنده

        رویای شیراز ِ دلم

        خواب دیدم رفته بودم شهر ِ شیراز ِ دلم
        خانه ی یارم گشودم راه، با پای ِ سرم

        کوچه اش داخل شدم، رفتم کنار ِ خانه اش
        در زدم، پرسید کیست؟ گفتم منم

        گفت کیستی، این شب ِ تاریک را در می زنی؟
        گفتم غربت نشینم، بی پناهم، بی کَسَم

        گفت، چه می خواهی زمن، اینجا چرا در می زنی؟
        گفتم، یارم، که در این خانه بود، آن دلبرم

        گفت، کدام یار، نام او، نام خودت؟
        گفتم افسانه بود در بازکن، من احمدم

        گفت نام ِ من فسانه، تو کدامین احمدی
        گفتم از من نپرس، من احمدم آن عاشقم

        زیر لب گفت آه بگو بیشتر، کدامین احمدی
        گفتم فالوده یادت هست، نگاه بودی مرا در دیده ام؟

        گفت، فالوده؟ کجا، کی؟ یا کدامین دیده را بودم نگاه؟
        گفتم آنوقت جوان بودی، خیابان ِ وکیل، در آن غروب دلکشم

        گفت، آه احمد، تویی؟ تا حال کجا ها بوده ای کاکو جونم
        گفتم آواره بودم در جهان، از عشق تو دیوانه بودم نرگسم

        ناگهان در باز شد افسانه بود با آن نگاه در چشم ِ من
        بر تنم آغوش گشود اشکش همه شست صورتم

        آمدم او را ببوسم گرم، نوازش گردنش
        ناگهان ساعت صدا داد، صبح شد باید بَرَم

        احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی )
         
        این دلسروده یا دلنوشته را در قالب شعری ارزیابی نکنید
        بلکه دارم با خودم حرف می زنم آن هم در رویا
        پس دریغم آمد که بخواهم در این دلسروده یا دلنوشته دستی ببرم
        با سپاس
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4