سه شنبه ۲۹ آبان
لاشه شعری از مهرداد رستم آبادی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ ۲۳:۵۳ شماره ثبت ۳۴۴۲۵
بازدید : ۳۰۸ | نظرات : ۲۷
|
دفاتر شعر مهرداد رستم آبادی
آخرین اشعار ناب مهرداد رستم آبادی
|
همچو لاشه طعمه ی این گرگ و کفتارها شدم
فاسد و گندیده تر از کل مردارها شدم
با شنا دریای عشق را زیر و رو کردم و هیچ
غرق مرداب کثیف بی بند و بارها شدم
سیرم از این زندگانی که خراب کرد حال من
بس که خوردم خون دل بدتر ز خونخوارها شدم
ریزش کوه عذاب و روبروی جوانی
جای فانوس راهی با مشعل سیگارها شدم
در حصار سایه ها سوختم در آتش پا به سر
در بر آیینه ها زخمی دیدارها شدم
هرچه را داشتم به روی دایره ریختم زکف
نقطه ی کور چشم تمام پرگارها شدم
پدر عشق بسوزد که چو یک طفل یتیم
در دیار غم بزرگ، به پای دیوارها شدم
فوت کوزه گری را هنوز نیاموخته و زود
دکه ی خود خراب و راهی بازارها شدم
آن همه جور و جفا با این همه مهر و وفا
کار خود را کرد و دیر استاد این کارها شدم
مرگ و شیون را همه یکبار به دنیا دیده اند
مرا بین که مرده و زنده ز شرم، بارها شدم
سر به زیر لاک تنهایی خود داشتم ولی
آواره از نیش هجرت مور و مارها شدم
غارت ایمان چنان گشت که برای حفظ آن
چون سگ اصحاب کهف در گوشه ی غارها شدم
روزگارم به مراد یک لحظه ای تغییر نکرد
خسته از یکسانی تقدیر و تکرارها شدم
کافرم گر یک نفس دور از هوایش دم زنم
گرچه در کیش وفا اذیت و آزار ها شدم
شاهدا چیست گنه م که در این میزان عدل
زیر چه تیغ های و بالای چه دارها شدم.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.