با سلام و احترام :
ویرایش ِ " خواب شیرین "
بهانه ای شد برای دیدار مجدد ، آنهم پس از مدت ها ...
بنابراین با اجازه ء دوستان :
مجددا و با تغیراتی تقدیم میشود ...
پریشب بود ، خوابم را چه زیبا ، من ، سحر کردم
چه خواب ِ حکمت آموزی ،که آن را من،ز بَـر کردم
به یک باره ، خودم را ، در لباس ِ حاکمی دیدم
که جمع ِ شاعران ِ نُـخبه را ، یک جا ، خـبر کردم
ز ، یک سو ، حافظ و فردوسی و خیام و مولانا
دگر سو هم ، به ، بابا طاهر ِ عریان ، نظر کردم
چنان ژولیده وعریان و غمگین بود و افسرده
که من هم آشکارا ، چون رعایا ، دیده ، تَر کردم
وزیران را ، بفرمودم : که خلعت ، بهر ِ او ، آرند
تَـفَـقّد کردم ُ همیان ِ او را ، پُـر ، زِ ، زر ،کردم
وَ شعر ِمرگ ِ "پروین "را به روز ِ پُـرسهء "سیمین"
به سنگ ِ قبر ِ او حَـک کردم ُ رو ، بَـر، قَمر کردم
به آرامی قمر را پیش ِ خود خواندم وَ فرمودم
بخوانَـد ،چون گذشته ، اَمر، بَـر، مرغ ِ سحرکردم
چنان شاهان کشیدم من یکی زنجیر،در ایوان
و عدل ُ داد را در کشورم ، گسترده، تَـر کردم
به خود گفتم چه کم ، از امپراتوران چین ِ دارم
وَ دیوار ِ عظیمی را ، به نامم ، مستقر کردم
تزار روس را بر لغو ِ "پیمان گلستان" امر فرمودم
و سهم ِ آب را افزون ، به دریای ، خَـزر کردم
نمدانم ، چه شد حالم ، که یکباره ،هوس کردم
خورانم،قهوه ای بَر دشمنانُ یاد از عهدقَجرکردم
برای عبرت ِ مردم ، مثال ِ فرّخی ، من هم
دهانی دوختم ، وانگه زِ شهرش،در به در کردم
از این فرمانروایی، دستها ، بَـر سینه ، آهسته
شدم خود کامه و دنیای دون را پُـر ، شَرَر کردم
دَمادم ، زیر ِ لب در خواب با افسوس ، میگفتم
چرا با مردم ِ خوبم ، چنین ، خصمانه ،سَر کردم
چه قَدری دارد این قدرت ، که سازد طُرفَتالعِینی
من ِ دل رَحم را ، آنسان ، که بانوع ِ بشَر کردم
به بیداری چنان ، از ظلم ِ خود شرمنده گردیدم
که صد ها بار ، عفو ِ خود ، طلب از ، دادگر کردم
اصفهان ...زمستان 93