سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 28 فروردين 1403
    8 شوال 1445
      Tuesday 16 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۲۸ فروردين

        به دنیا آمدی

        شعری از

        عاطفه فلاح

        از دفتر اشک ها و لبخندها نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ ۲۲:۲۷ شماره ثبت ۳۲۴۹۰
          بازدید : ۵۲۵   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عاطفه فلاح

         
        تو به دنیا آمدی
        و سالها بعــد
        به دنیای من پا گذاشتی
         
        به دنیا آمدی و از گریه ات
        دیگران لبخند زدند ... !
        و بعد به دنیای من آمدی
        و
        با هر لبخندت
        اشک ِ شوق را مهمان ِ چشم هایم کردی!
         
        روی پاهایت ایستادی و دیگران شاد شدند
        و بـــــعد
        قدم به دنیای بی کسی ِ من گذاشتی . . .!
         
        مهربانم
        من از چشم هایت نمی گذرم
        حتی اگر از من بدزدی شان
        من تمام ِ پلیس های عالم را
        به دنبال ِ نگاهت می فرستم . . . !
         
        من از دست هایت نمی گذرم
        تنها دست بندی که قفلش را هرگز باز نخواهم کرد
        قفل دست های تو در دستم است
         
        شاید روزی دزد شدم
        تا شاید مامور ِ دستگیری ام تو باشی !
         
        پیش از تو دنیایم خورشیدی
         به روشنی چشم هایت ندیده بود
        تـــو با آمدنت نشانم دادی
        که تا قبل از تــــو . . .
        دنیایم در کسوفی دائمی گرفتار بود.
         
        مـــن سه حرف ِ  ( ع ٫ ش ٫ ق )
        اَلـــــِــــفبـــا را
        تنها با آمـــدن ِ تـــــو یاد گرفتم . . . !
         
        ۹۳/۹/۱۵
         
         
        پ.ن
        نکند بــِرَوی
        که با رفتنت . . 
        من تمام ِ دنیا را
        پای نیامدنت ٫ دار میزنم !
        و بر حکم ِ قتل ِ دلم ٫ مهر ِ محکمی می کوبم!
        نکند بــروی . . .
        که روزگارم چنان سیاه می شود
        که روز ٫ از خاطر ِ چشمانم محو می شود!
        من تمام ِ شب هایم را
        به امید ِ نور ِ چشم ِ تو روشن می بینم ...!
        ۹۳/۹/۴
         
        ۱۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0