چهارشنبه ۵ دی
شعر زمستانی بهار شعری از امید
از دفتر آیینه ای از جنس دود نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۵ آذر ۱۳۹۳ ۱۹:۰۸ شماره ثبت ۳۲۴۵۳
بازدید : ۵۴۰ | نظرات : ۱۷
|
|
بلبل چو خواند شعر زمستانی بهار
هر گل گریست در غم ویرانی بهار
رفتند بلبلان ز گلستان و آمدند
کفتارهای پیر به مهمانی بهار
اینک به جای قمری و بلبل نشسته اند
در باغ زاغکان به غزلخوانی بهار
در حیرتم گناه کدامین گیاه شوم
برد از چمن طراوت بارانی بهار
یکسان گذشت موسم اردیبهشت و دی
مهر خزان زدند به پیشانی بهار
ما را ز باغ بهره به جز خار و خس نبود
شور و نشاط گل همه ارزانی بهار
باز از سکوت زرد گل و ناله هزار
باید شنید شرح پریشانی بهار
پایان نداشت قصه طوفانی خزان
سامان نداشت بی سر و سامانی بهار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.