يکشنبه ۲۷ آبان
آتش گشتم شعری از کریم لقمانی سروستانی
از دفتر s@rv نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۰:۱۹ شماره ثبت ۳۱۸۲
بازدید : ۱۰۳۵ | نظرات : ۱۳
|
دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی
آخرین اشعار ناب کریم لقمانی سروستانی
|
من که با خود درتمام لحظه هایم ساختم دوری اش را عُقده کردم دردلم انداختم گفتمش بازآ که این بستان زگل خالی شده شوربلبل درقفس خاموش چون لالی شده بازهم دیدم که بی اوسوی حرمان می روم بی خبرباشدزحالم چشم گریان می روم گفتمش دیگر مرواینجانباشد نای من خارگشتی زخم کردی باردیگرپای من رفت وُاو حتی نگاهی زیرپاهایش نکرد سنگ گشتم سدشدم اوچاره راهش نکرد هرچه کردم دیده را برهم زنم آخرنشد غم درون سینه ام پنهان کنم كاخرنشد بازشب آمددلم ازدوریش بی تاب شد اشک چشمانم بسان بارش وُسیلاب شد آسمان دیگرشده تاریک ازغوغای عشق کس نداند درداین پنهانی رسوای عشق لب فرو بستم نگویم درد خود را با کسی چون نمیداندچه باشد دردوغم با بی کسی آتشی گشتم که می سوزدتن وجان مرا دودآن هم سایه اندازد دوچشمان مرا ! ترسم این آتش بسوزدعاقبت دامان او چون که من گشتم اسیروعده وُپیمان او! s@rv
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.