يکشنبه ۴ آذر
اسید پاشی 2 شعری از منصور شاهنگیان
از دفتر گذشت ايام نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ ۰۹:۴۲ شماره ثبت ۳۱۴۵۰
بازدید : ۶۲۵ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب منصور شاهنگیان
|
به نام او
از رنجی که میبرند چگونه بگوییم ؟
از سوزش ِ اسـیدی
وقتی به جانش ، افتاد
لب تَـر کنم ، بسوزد
تا مغز ِ استخوانت ...
آخر چگونه انسان
با دست ِ خود تواند
زخمی زنـد جگر سوز
بر جسم و بر روانت ...
زیبا و دلربا بود
با آن صدای گیرا
اما چه شد که آن شب
غلطید در کنارت ...
وقتی اسید پاشید
بر آن رخ ِ فریبا
آتش به جانش افتاد
با سوز ِ بی نهایت ...
اورا امان ندادند
در عین ِ نو جوانی
تا عشق را بفهمد
در حرمت ِ نگاهت ...
گویا که بایدم بود
راضی به مرگش ، آری
زیرا ، مُـدام می سوخت
از رنج ِ در نگاهت ...
شاید در آن دم ِ شوم
حتی به مادرش هم
فرصت نشد بگوید :
دیدار تا قیامت ...
اصفهان -پاییز 93
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.