پنجشنبه ۴ بهمن
|
دفاتر شعر جعفر محمدی واجارگاهی
آخرین اشعار ناب جعفر محمدی واجارگاهی
|
خط آخر همیشه ناخواناست . بر سپیدی صورتی قصّه می گویم که ناخدای این دریا را لاس بر موج بازی ها می دارد . کسی تا ابد کنار این ساحل نماند . در گیرودار بی میلی غرق این خودخواهی می باشم که بر وضوح انسان راه علاقه پرسشگر دلتنگیهای پرتی بوده است . باز بر فروکش این درد بی صاحب زخمی تنّازی های بی روحی می باشم . باز به این عمر به آخر رسیده می گویم: خط آخر همیشه ناخواناست . اندیشه می کنم و آب را بر وضوح احساس حس می کنم . شبیه درد کوچکی که آزارم می دهد جوان می شوم بال می گشایم . بر سیاه جامگی این فکر راه خود را تا کهنه سراهای دل ادامه می دهم . می شوم داستانی طولانی ، بر مُرده پرستی مرگی تلخ . می شوم شعری تنها که می گوید : آخر خط همیشه ناخواناست . بر قوس سبزه ای بیگانه ای می رویم تا خمیده احوال این عمر باشم تا نگویند در پس رویش این محول گرم راز علاقه ای پنهان است . دلم می خواست تا ته خط می گریستم و آخر خط را می خندیدم . تا از رویکرد این همه فاجعه دوری می کنم . دلم عجیب می گیرد . دلم می خواست شاعر کوچه های روشن قاصد خوش خبری باشد . دلم می خواست آسمان این ولایت شبیه پیاله ی آبی تمام دنیا را به آغوش گیرد . دلم می خواست خودم باشم تا بگویم روی خط تنهایی آنجا که آخر خطش می نامند ، چه احساسی ناخواناست . بر پس تنهایی خود زار نمی گریم ، تا نگویند مقصد این تن خسته بر شعر بر فاجعه ی خود می نویسد . تا بوده دلتنگ این مه تب آلود رازهای دیدگانم را گران به تماشا گذارده ام . دلم می خواست ناجی تمامی حُجب احساس ها باشم . دلم می خواست آخر خط تنهایی هیچ خط ناخوانایی نباشد. ------------------------------------------------------------------------------ شعری تنها- جعفر محمدی واجارگاهی - از مجموعه رنج دوران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.