سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 4 بهمن 1403
    24 رجب 1446
      Thursday 23 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

        پنجشنبه ۴ بهمن

        شعری تنها

        شعری از

        جعفر محمدی واجارگاهی

        از دفتر رنج دوران نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ آبان ۱۳۹۳ ۱۱:۳۶ شماره ثبت ۳۱۱۵۳
          بازدید : ۱۱۷۶   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        خط آخر همیشه ناخواناست . بر سپیدی صورتی قصّه می گویم که ناخدای این دریا را لاس بر موج بازی ها می دارد . کسی تا ابد کنار این ساحل نماند . در گیرودار بی میلی غرق این خودخواهی می باشم که بر وضوح انسان راه علاقه پرسشگر دلتنگیهای پرتی بوده است . باز بر فروکش این درد بی صاحب زخمی تنّازی های بی روحی می باشم . باز به این عمر به آخر رسیده می گویم: خط آخر همیشه ناخواناست . اندیشه می کنم و آب را بر وضوح احساس حس می کنم . شبیه درد کوچکی که آزارم می دهد جوان می شوم بال می گشایم . بر سیاه جامگی این فکر راه خود را تا کهنه سراهای دل ادامه می دهم . می شوم داستانی طولانی ، بر مُرده پرستی مرگی تلخ . می شوم شعری تنها که می گوید : آخر خط همیشه ناخواناست . بر قوس سبزه ای بیگانه ای می رویم تا خمیده احوال این عمر باشم تا نگویند در پس رویش این محول گرم راز علاقه ای پنهان است . دلم می خواست تا ته خط می گریستم و آخر خط را می خندیدم . تا از رویکرد این همه فاجعه دوری می کنم . دلم عجیب می گیرد . دلم می خواست شاعر کوچه های روشن قاصد خوش خبری باشد . دلم می خواست آسمان این ولایت شبیه پیاله ی آبی تمام دنیا را به آغوش گیرد . دلم می خواست خودم باشم تا بگویم روی خط تنهایی آنجا که آخر خطش می نامند ، چه احساسی ناخواناست . بر پس تنهایی خود زار نمی گریم ، تا نگویند مقصد این تن خسته بر شعر بر فاجعه ی خود می نویسد . تا بوده دلتنگ این مه تب آلود رازهای دیدگانم را گران به تماشا گذارده ام . دلم می خواست ناجی تمامی حُجب احساس ها باشم . دلم می خواست آخر خط تنهایی هیچ خط ناخوانایی نباشد. ------------------------------------------------------------------------------ شعری تنها- جعفر محمدی واجارگاهی - از مجموعه رنج دوران
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1