آن شکوه بنفشه زاران کو؟
نغمه ی بلبل و هزاران کو؟
سبزه ی طَرفِ جویباران کو؟
گرمی یِ بزم دوستداران کو؟
جای گل، حال در جمن، خار است
غنچه ی نو شکفته شد پر پر
نه ز شهلا خبر نه از عبهر
شد خزان صحنِ باغ، سر تاسر
باغبان دستِ غم زند بر سر
روزِ روشن به چشم وی ، تار است
بلبلان، هر زمان به شور و نوا
در سراغ گلند در هرجا
لیکن ای عندلیبِ خوش آوا
در مهِ مهر نیست گل پیدا
صبر کن، گرچه صبر، دشوار است
بلبلا!ماه مهر، بی مهر است
بشکند عهد، هرکه گلچهر است
کارِ سحّار،دیدگان سحر است
این چنین رسم و دَورِ اِسپهر است
آری، آری، زمانه غدّار است
باش تا نوبت بهار آید
رونقِ باغ و سبزه زار آید
غنچه برطرفِ شاخسار آید
گل ، به دشت و دمن به بار آید
آن زما، خواندن، تو در کار است
آن زمانی که یاسهای سپید
می دهندت ز هر کرانه نوید
که بیا پایِ گل، به باغ رسید
باغ از ظلمِ آذرانه رهید
نوبت قسط و عدلِ آزار است*
مهر1364-تهران
*آزار- از ماه های رومی تقریبا معادل فروردین ماه
سعدی فرماید
" این هنوز اول آزار جهان افروز است
باش تا خیمه زند دولت نیسان و عیار"