گفت پیغمـــــــبر که در قــــــوم یهـــود
پادشــــاهــی بر یکی امـــــری نمــــود
تا کـــــــه یا نوشد شراب از اختیــــــار
یا کُشد هـــــم نـــوع خــود را زار ِ زار
یا شود هـــــــم بستـــــــر نامحرمـــــان
یـــــا زند بر گوشت ازخوکـــان دهــان
یـــا اگـــــر او رد ایـــن فرمــــــان کند
جـــــان خــود را جای آن قربــــان کند
در میــــان اضــطـــــرار و انتخـــــاب
قصــــد نوشیدن نمــــود او از شـــراب
چون که نوشید وشد ازآن جرعه مست
شد به دیگـــــر کارهــــــا آلــوده دست
.....................................................
با توجه به تذکر برخی دوستان در اینجا لازم می دانم نکاتی را در مورد سند ها و منابع داستانهایم به عرض برسانم.داستانهایی که به نظم در می آورم یا از احادیث و تاریخ اسلام هستند که با جستجو به صحت و سقم و نیز جریان کامل آنها پی می برم و سعی می کنم که جز در زبان حال ذره ای از آنها کم وزیاد نکنم. یا از داستانهای معروف هستند که سند تاریخی دارند یا از زبان بزرگان اخلاق و عرفان و یا علما نقل شده اند که اگر سندی برای آنها نیابم با اعتماد به آن بزرگواران اقدام به نقل حکایات مورد نظر می کنم.بعضی حکایات را هم سالها قبل خوانده یا شنیده ام ولی در حال حاضر به یاد نمی آورم که منبع آن ها چه بوده یا منبع و سندی برای آنها نمی یابم و فقط چون از نظر عقلی آنها را قابل قبول می دانم و پیامشان را می پسندم نقل می کنم.
باتشکر از حوصله ی دوستان