خواب دیدم که خدای نیکی
بی شریکیست درین نزدیکی
آنچنان که «قل هو الله احد»
و سزاوار به «الله صمد»
«لم یلد» شاهی که «لم یولد» بود
بی همانندی «له کفوا احد»
بی نشانی که نشان ها کار اوست
این جهان یک گوشه از آثار اوست
پرده ها را بر فکنده از میان
صورت یزدانیش گشته عیان
گفتم ای سلطان زیبای جهان
از چه پنهان می شوی از دیدگان؟
گفت «تویی که رو به خود برگشته ای
سال ها در پیله ات گم گشته ای
و رنه هر کس سوی من برخاسته
من نشانی دادمش گر خواسته
از لجنزار منیت دور شو
وارد آزاد راه نور شو
مستقیم تا خوان هفتم پیش رو
هرچه پیش آمد تو راه خویش رو
هرکجا دیدی دو راهی روبروست
برو آن سمتی که زیبا و نکوست
آن مسیری که مسیر آرش است
آن طرف که جای پای کورش است
آن طرف که شاه مردان می رود
آن که می دانی تو وجدان می رود
راهی که از همه هموارتر است
آن که بر خالق سزاوار تر است
می رسی طی صراط المستقیم
شهر «بسم الله الرحمن الرحیم»
هرکجا دیدی نوشته کوی عشق
درب اول را بزن از روی عشق
عاشقان را باقی راه کم است
فرق معشوق وخدا یک قدم است»
مات او بودم که او فرمود «چیست ؟
نکند عاشقی هم کار تو نیست ؟
دست و پایت ناگهان گم می شود؟
باعث خنده ی مردم می شود؟
من خبر دارم ترا فرصت نداد
عاشقی بر نسل تو مهلت نداد
در زمانت عشق نا مشروع شده؟
در عوض شرک و ریا مطبوع شده؟
چه کنم از دست شیخان دروغ
که دهند فتوای چاخان دروغ
هر چه می گویم بگو یار منم
باز گویند که قهار منم
هر چه می گویم که از مهر بگو
می دهد فتوی به شک یک و دو
من که خروار گنه بخشیده ام
گفته اند مثقال را سنجیده ام
هرچه می خواهم دلی شاد کنند
باز با گریه مرا یاد کنند.
ولی پا برجا نماند زیر و رو
روزی هم رو می شود دستان او
من بر او هم عاقبت بخشنده ام
چونکه من یزدان آمرزنده ام
با تو هم گویم نشانی نیکتر
از رگ گردن به تو نزدیکتر
از خودت خارج شوی بر من رسی
قبل از آنکه بر رگ گردن رسی
غیر خودخواهی تو تنها خداست
هر صدایی هست از سیمای ماست
درب اول تا به آخر جای ماست
هر طرف را بنگری ویلای ماست»
من نوشتم خواب خود را مو به مو
اینکه تعبیریش چه باشد تو بگو