چهارشنبه ۱۳ فروردين
مرگ مغزی شعری از بهناز لامعی
از دفتر ضربه های تلخ نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۳ ۲۱:۱۵ شماره ثبت ۲۸۴۸۰
بازدید : ۱۰۰۵ | نظرات : ۷۲
|
آخرین اشعار ناب بهناز لامعی
|
خیابان را از پیرهن کودکی ام بتکانم
بر سیب گلوی شهر آویخته
و سالی که آب از سرش گذشت
تا در خیال هیچ دستی
کشف نشود دکمه های اش
پایان زنانگی ام را قدمی بزنم
حیض ببیند چشمانم
در آخرین رکوع
شعرهای ام باطل شود
کودتا شوم
بیایم زیر پستان های همین عصر لم دهم
تا آب دهانم سرازیر شود
در اساس نامه ی حقوق بشر
که نام طویلش
در پایان همین درد اداری
زیر پای هیچ عابری جفت نمی شود
از مرگ مغزی عابرانی که از من می گذرند
دهانم کج می شود
بهناز لامعی
93/4/3
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.