سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        خاطرات

        شعری از

        پژمان ناصری

        از دفتر بلند نیمایی نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۲۰:۳۲ شماره ثبت ۲۶۰۴۳
          بازدید : ۶۷۸   |    نظرات : ۵۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان ناصری
        آخرین اشعار ناب پژمان ناصری

        دوستان اساتید و عزیزان تقاضا دارم اگر می شود قسمت های داخل پرانتز
         
        را یک نفس بخوانید! پیشاپیش زمین خورده ی ریه های دوستان هستم!
         
        (شب است و برف می بارد درون کوچه ی سربسته بربالینِ حق حق بارِ شبگردی که می نالد نه
         
        از وحشت و یا باری که بر دوشش ز اطمینانِ مالِ
         
        هم محلانش به چشمانش لذیذِ طعمِ خوابِ شب فرو بسته)،
         
        نه از تکرار شب هایی که می تازد بدون رحم در روحش،
         
        نه از امیال انبوهش،
         
        بل از رنجینه ای کز جایگاهِ خاطراتِ تلخ ِملموسش روان می دارد افکاری که
         
        خشکاندست از ریشه درختِ سبزِ احوالش،
         
         
        شب است و برف می بارد،
         
         
        (شب است و برف می بارد درونِ کوچه ی سربسته بر بالینِ حق حق بارِ
         
        شب گردی که قه قه خنده های خانه هایی کز حیاطش نور لبریز است در کوچه 
         
        و گرمایی نه از ترکیبِ چوب و باد و حاصل، شعله ای رقصان!)
         
        که از لبهای لرزان فتح کرده قله های عشق ِمعشوقی، نهایت می چکد  افسوس ، 
         
        ز چشمِ سرخ ِشبگردی!
         
         و آری شب ویا سرما وتنهایی و وحشت نیست درخور، طاقتِ مردان
         
        عاشق را،
         
        و افکاری پریشان از گذشته رنج می کوبد به روی صفحه ی دلها...
         
        91/11/12
         
        پ.ن
        اگر قالب شعر را اشتباه انتخاب کرده ام گوش زد بفرمایید.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5