تو همرنگ بهارانی دل من
شمیم عطر و بارانی دل من
چنان افسرده ات کردند اینان
که حال خود نمیدانی دل من
***********************
سوار ی بی نشان بودی دمت گرم
تو با ما مهربان بودی دمت گرم
چه بد کردیم بی اجرت نمودیم
تو که با ما چنان بودی، دمت گرم
************************
سکوت کوچه ها را می سرودیم
لب خشک دعا را می سرودیم
درآن صحرا که با ما آشنا بود
شکست سایه ها را می سرودیم
**************************
چراغ دیدگانت گولمان زد
تمنای لبانت گولمان زد
من و یک دسته بلدرچین وحشی
شبی تیر کمانت گولمان زد ...!