جمعه ۷ دی
سال هاست كه من بي خبرم شعری از امیر خانعلی زاده
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۰ ۰۷:۵۸ شماره ثبت ۲۵۲۸
بازدید : ۷۸۷ | نظرات : ۴
|
دفاتر شعر امیر خانعلی زاده
آخرین اشعار ناب امیر خانعلی زاده
|
وقتی حرف رفتن می زدی نه از پیش من از بوی خاک دلم لرزید اشک در چشمان من رويید تنم سرد و تبسم چشمانم چه معصومانه پشت حرف هایت پژمرد می دانی که سر انجام این قصه بی پایان است می پرسند اهالی شهر نام تورا از من سالهاست که بی خبرم خوابم می آید و تو مرا آرام نخواهی کرد من بی تقصیر این آغاز و پایان ها گویا محکوم به زیستن آمدن زجر و بعد خداحافظ اهل عبادت نیستم وتو می دانی دارم به ترک های ذهنم تکرارشب های وحشی نزول آئینی از سگان ولگرد هوس موش پاره های شهوت و تمنای بلوغ ماده اسب وحشی بیدارم پشت پنجره ی اتاق خوابت همسایه ی کفش دوزک شب کار و تو آرام خوابی ! اما ديري نمي پايد رفتن من هم نه از بوي خاك از تو! و اين داستان تكرار ديروز من و توست و ما باز خوابيم در اين ميدان بازي سگان ولگرد شهر آشوب
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.