سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 دی 1403
  • شهادت ميرزا تقي خان اميركبير، 1230 هـ ش
10 رجب 1446
  • ولادت حضرت امام محمد تقي عليه السلام «جواد الائمه»، 195 هـ ق
Thursday 9 Jan 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    گرچه باغ من از درخت تهی ست در سرم فکر کاشتن دارم شعر را، عشق را، مکاشفه را همه را از نداشتن دارم...یاسر قنبرلو

    پنجشنبه ۲۰ دی

    درد دل مادری چشم براه

    شعری از

    بیژن آریایی(آریا)

    از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر قصیده

    ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۳ ۰۹:۰۳ شماره ثبت ۲۵۱۹۱
      بازدید : ۶۷۰   |    نظرات : ۵۵

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

    درد دل مادری چشم به راه که چندین سال انتظار کشید.

    تو وقتی حال دل دانی که روزی بر سر راهی نشینی

                   وانگهی نومید بر خیزی

    ---------------------------------------------------------------------

    کجایی  پور  دلدارم ، هنوزم چشم به در دارم

    دو چشمانم به در خشکید؛که باشد تا ابد کارم

    دلم گیرد سراغت را،چه گویم پاسخی  بر  دل

    که  تا  آرام  گیرد  آن ، رها  سازد تن   زارم

    چه شبها تا سحر هرشب؛دعا کردم که باز آیی

    الهی  مادرت  میرد ، پریشان   گشته  افکارم

    همه رخت و لباست را؛که بویِ سینه ات دارد

    مهیایش  نمودم  من ؛ تو  ای  پور   فداکارم

    که چون آیی بپوشانم؛ به  تو ای کودکِ مادر

    به من گفتند کفن هم نیست؛تو را ای پور دلدارم

    کنون  از  جنگ  بگذشته ؛ گمانم  سالها؛ فرزند

    مرا یاد آید آن روزی؛ که  گفتی  بسته ایی  بارم؟

    چو بوسیدم دو چشمت را؛ به هنگام  جداییْ مان

    تو  گفتی  مادرم  هرگز ، مشو   دلگیر  ز دیدارم

    رَوم من سوی خوزستان؛که گیرم ردِّ آن  دشمن

    خیال   خام   دارد   آن ؛  نداند   مرد      پیکارم

    تو رفتی و من رنجور؛ سراغت  را چو می  گیرم

    کسی  پاسخ  ندارد  که ؛   بگوید   بهر    گفتارم

    چو دانم باز   می آیی؛به یک روزی پسین در بر

    نوازشها   کنم   مویت  ؛  نشو   خسته ز کردارم

    نگفتی زود می آیم؟ چو    رفتم     مهربان   مادر

    گمانم   دیر  شد   فرزند  ؛  برآید   این  ز  پندارم

    پدرْت  رفت  سوی  یزدانش، شدم تنهای تنها من

    نمی دانی  تو  ای  مادر؛ چو  زینب  گشتِ رفتارم

    خبر  آورده اند  من  را ؛تفحّص  کرده اند   کرخه

    که   پیدا  گشته ایی  مادر؛ هنوزم   من  وفا دارم

    گر  این  باشد  که  می گویند؛ خدا داند  عزیز دل

    چنان  پژمرده  می گردم ، نبیند   کس  ز   آثارم

    اگر   زنده   بمانم   من ؛ نبینم   روی    زیبایت

    یقین دان  پور  دلدارم ، که  مرگم  را  خریدارم

    خبر  آمد  که  آوردند ؛ پلاک  و  ساعد  و بازو

    چه  گویم  دیگر ای  یاران؛ همی دانم جفا کارم

    چو آوردند پورش را؛گرفتش در بغل او سخت

    نشانش را چو او می دید،به سر می زد؛گرفتارم

    تو را ای هم وطن گویم؛نگه دار حرمت آنان

    نگو که کشورم خوردند؛خدا داند سبک بارم

    کجایی  آریا  برخیز ؛ ز خواب  غفلتت  جانا

    جواب خون آنها را؛چه گویی پیش دادارم؟

     

    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    6