سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        آبی دو دیده : آسمانی اعیان

        شعری از

        سید علیرضا رئیسی گرگانی

        از دفتر کشکول رئیسی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ۲۰:۵۸ شماره ثبت ۲۴۷۶۱
          بازدید : ۷۶۳   |    نظرات : ۷۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید علیرضا رئیسی گرگانی

        آبی دو دیده : آسمانی اعیان

        گیسوی شرار: آبشاری افشان

        از آتش گیسو و نگاه خورشید

        یکبار بده : تو استکانی ارزان

        ****************

        یکهزار و سیصد و سه با نود

        جمع گردد سال اسب است و لگد

        شاد باشید ای عزیزان جای نیش

        می شویم در زیر پاهایش نمد

        *********************

        سیدی با نمکم،شوخ نه جدی که سیه جرده و بد شکل و شمایل و اگر نیک بخواهی تو بدانی ز فضایل به دلایل به تو من راست نگویم هنرم را که اگر راست بگویم ز مسایل ز خصایل تو بخندی زدلت سیر از این بحر طویلم........

        جانا تو بکن گوش ، نرو در شب و در روز، پیعیش و پی نوش ، بنشین گوش بکن حرف من سید مدهوش  یکی حرف دل انگیز و کمی وسوسه  انگیز وکمی خاطره انگیز ، کمی تیز و کمیجیز از این سید ناچیز ، که دائم بشود ورد زبانت.......

        دوستانم همه جمعید ، به میل و دل خود جمله ز خوبان در این سفره ی احسان ، در این انجمن جان ، در این بارش باران ، زکاشان و زماهان و ز سمنان و ز زرقان و ز کرمان و زقوچان و ز گرگان و ز زنجان ، غرض از همه ایران   نه به تهدید که به تمهید، همگی از حسن و محسن و محمود و غلام و علی و عادل و جمشید ،به همان لاله ی وحشی ، تو شهین دخت و مهین دخت و سمانه ، آذر و دلکش و افسون و پری چهره و خورشید و ترانه ، همگی ازنسوان و اخوانی که در این تارنما از دل و از جان همگی ناب شدید ،موجب اطراب شدید،میوه ی عناب شدید ،بر دهنم خاک ولی گاه همه یار شدید، گاه سر دارشدید ، گاه برای دو سه بیت جای کمک مارشدید ،گاه چنان ناز شدید خنده ی مهتاب شدید ، کارد شدید ، آرد شدید، بل اخره (بالاخره) با این همه اوصاف ز اطراف و ز اکناف  به اشراف و به الطاف و به ایلاف ،برای هدفی صاف ، همه ، از زن و شوهر، و یا مادر و فرزند ، همه از پیر و جوان و کچل و چاق و بلند قامت و کوتاه ، سپید و سیه و زرد ،شدید همره و همراه ،در این محفل نورانی و گرم و شکر و قند ، چرا تلخ کنیم کام ، چرا پهن کنیم دام ، چراسرد کنیم شام ، چرا هرز کنیم نام ، به جان همه از خرد و کلان ،پیر و جوان هر کس و هر جا که مقیمید ، در این اخر اسفند  ، هر چند ...... ،سوگند ، سوگند  بیائید که دمی از ته دل نیک بخندیم ....

         

        فرا  رسیدن سال جدید سال 1393 را به همه ی عزیزان اعضای محترم این محفل گرم و ادبی ، علی الخصوص اساتید ، مدیران ، خصوصا جناب آقای حاج فکری احمدی زاده تبریک و تهنیت عرض نموده و از خداوند متعال (جل جلاله) برای همه شما یک باغ میوه ، یک دشت چمن و گل ، یک آسمان لبخند ، یک کهکشان گذشت ، یک کائنات عشق و دوستی  به همراه سعادت و سلامت و موفقیت در امور و ......مسئلت مینمایم .همواره شاد و سربلند در کنار خانواده مکرم زندگی شیرین و عسلی داشته باشید . اگر هم در این مدت بنده خبط کردم و البته از روی ندانستن حرفی زدم که خاطر مبارکتان را مکدر کردم این را مطمئن هستم که آنقدر شریف و نجیب هستید که این حقیر را به عزت و بزرگواری خود مورد بخشش و لطف قرار داده اید.  کوچک شما رئیسی گرگانی

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1