چهارشنبه ۲۸ آذر
و خاک مــــــادر ما بـــــــــی نشان است شعری از فرامرز فرخ
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۲ ۲۰:۳۳ شماره ثبت ۲۴۷۵۹
بازدید : ۸۰۹ | نظرات : ۳۸
|
آخرین اشعار ناب فرامرز فرخ
|
شب است و گوهری خفته به تابوت
از این غم کل عالم ، گشته مبهــوت
-
شب است ویک جهانی درغباراست
دل هر شیعه ای انـــــــدوه بار است
-
شب است و یک گلی پهلو شکسته
گل دیگر در این ماتــــــــــم نشسته
-
شب است و خانه ای ماتم سرا شد
و بغض خفتــــه ی عالم رهـــا شد
-
شب است وروح وجان مرتضی رفت
ببین ظلم و تباهی ، تا کجــــــــا رفت
-
شب است وسینه ها پرسـوزوآه است
چرا که درب این خانه سیـــــاه است
-
شب است و دخـت طاها، جان سپرده
ازآن ضربـت که از ، بیگانـــه خورده
-
شب است و کودکانش نالـــــه دارند
به روی چشم و گونـــه ژالــه دارند
-
شب است و گریه هاشان بی صدا شد
ولی لرزان ازآن عــــــرش خــــدا شد
شب است و شمع مادر گشته خاموش
نگردد مهربانــــــی ها فرامــــــــــوش
-
شب است وسوی حـــق پرواز کرده
ولی آغـــــــــوش خود را باز کـــرده
-
شب است و کودکان وی در آغـــوش
حَسن از غصه گویا ، گشته بی هوش
-
شب است وخفته زهـرا دردل خاک
حسینش ناله ها دارد چه غمنـــــاک
-
شب است و دست پیغمبر عیان شد
گرفت زهرا و تا ، جنــت روان شد
-
شب است و دخت زهرا خون فشان است
و خاک مــــــادر ما بـــــــــی نشان است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.