سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 11 ارديبهشت 1403
    22 شوال 1445
      Tuesday 30 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۱ ارديبهشت

        خلوت تنهایی ...

        شعری از

        منوچهر مجاهدنیا

        از دفتر اشعار آزاد نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ ۲۱:۲۹ شماره ثبت ۲۴۷۲۳
          بازدید : ۶۵۰   |    نظرات : ۱۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منوچهر مجاهدنیا

        به صدف بانوی عظیمی که مثل دختر خودم دوست اش دارم و دلتنگی های اش را درک می کنم .

         

        با  درود به دوستان خوب شاعر .

         

        بنده خیلی کم موزون می سرایم . وقت صرف بازخوانی نمی کنم که این هم یکی از عیوب بنده است .

        خوشحال می شوم نظر بگذارید و تصحیح ام کنید .

        مطمعنأ تصحیح می کنم سروده ام را و ثبت می کنم در دفتر شعرم .

        پوزش از این که دلتنگی ام را خواندید . سپاس ...

         

         

        ای گُل آشنایی ام

         

        سروده های یک غزل

         

        محرم رازِ من تویی

         

        مثل ترانه های خستگی

         

        نشسته ای به شعر من  !

         

        چگونه باورت کنم

         

        که خصم جان شدی مرا

         

        در این سکوتِ بس عبوس

         

        زخمی دست تو شدم !

         

        غزال وحشی ام شدی

         

        بیامدی عزیز جان

         

        نشسته ای به خلوتِ

         

        تنهایی و غریبِ من !

         

        دگر نفس نمانده است

         

        ای آیت نشانه ها

         

        دیر آمدی در خوابِ من

         

        بگوچرا ؟

         

        بگو چرا ؟

         

        تو مونسِ تنهایی ام

         

        که بر حریم تلخِ این

         

        بی وزنی و قافیه ها

         

        چه خوش قدم زدی شبی

         

        چو عابرِ گُم گشته راه

         

        به سوت و کُورِ خانه ام

         

        هم چون نسیم آمدی

         

        عزیز من ...

         

        عزیزِ جان ...!

         

        .

        .

        .

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0