امشب نشسته در دلم یاد و هوایت
شاید بخواهی درد دل گویم برایت
از بس که بی مهری نمودی با دل زار
حلقوم من زخمی شد از داد و شکایت
یک لحظه ای با ما کمی هم مهربان باش
تنبیه و تعذیرم نکن بنما حمایت
تا صبح می گریم نه تنها با دو چشمم
بلکه تمام پیکرم گوید ثنایت
گریه ندارد فایده خندیدنم هم
نجوا کنان شاید بشوراند صدایت
آرام روح بی قرارم خاطر توست
یک عشوه ی مستانه بنماید کفایت
هر روز و شب کوشم برای عشق رویت
رحمی کن و بنویس اعلام رضایت
ما متوجه مفهوم این بیت نشدیم:
نجواکنان شاید بشوراند صدایت
تلاش برای ساختن قافیه گاهی شعر را به بیراهه میکشاند مثل بیت بالا