سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      راز

      شعری از

      فرید عباسی

      از دفتر دیار نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۲ ۰۰:۳۳ شماره ثبت ۲۱۸۶۰
        بازدید : ۹۴۲   |    نظرات : ۷۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر فرید عباسی

      سلام بزرگواران این شعر از اشعار قدیمی من است و بسیار در زندگی من تاثیر داشته است خوشحال می شوم در تکامل ان مرا یاری فرمایید  ببخشید که طولانی است این شعر چهارده صفحه است که نمی توانستم همه را بیاورم تنها تکه هایی را که به هم می توانست  ربط داشته باشد گذاشته اگر گاهی پراکندگی در آن دیده می شود به همین خاطراست چون میدانم که کسی دراین جمع حوصله خواندنش را نداشت ....! به هر حال این شعر یک رمان است و روایت آفرینش انسان و ارتباط انسان با خدایان از پیش از خلقت تا اکنون است و نیز رابطه ی شعر با خدا و مفاهیم الهی 

      ببخشید مجبور شدم توضیح بدهم درود بر همه ی شما بزرگواران

      چشم به راه نقد هستم در کارگاه نقد


      راز...
      می توانم بنویسم راز یک پنجره را
      راز یک دیوار سرد از عبور فصل برگ
      بنویسم روی شانه های باد ، روی یک موج  بلند
      روی پیشانی ماه  
      می توانم بنویسم روی بال ناز گل ، روی یک ابر سفید به شعاع مستی قطره ی  سرد
      می توانم بنویسم هر کجا دل یک پنجره رو به چمنزار پراست
      هرکجا قلبی هست ، هر کجا شعری هست .
      به کبوتر گفتند ،زندگی پرواز است وکبوتر پر زد
      به شاعری گفتند زندگی احساس است وشاعر شعری گفت
      به تاجری گفتند زندگی  بردن باری به شهر واژه هاست
      من نمی فهمیدم .زندگی شمردن ثانیه های رفتن بود .
      ما نمی فهمیدیم زندگی خاطره ی مردن بود.
      روی بال آهنگی نوشته بود" زندگی فرود یک گام  به آواز بلاست
      ترانه یعنی سرنوشت .آنکه آهنگ نوشت .آنکه تصویر یک پرده میان دو عبور سرد شد ، آهسته مرد .
      زمستان می لرزید ، وگلی پر پر گریه می کرد.
      آفتاب،  نصف شب می غلتید ..!.آینه یکباره شکست وتو در انتهای یک تصویر ، در کویر سرد یک نوار خام ، روی یک شاخه ی مست ، روی تقدیر دوتا آجر سرخ،  روی بام خانه ی یک کبریت ...!
      تو ی آتش بازی دونگاه غریب .در طلوع یک سئوال ، پشت ادراک گلی روییدی .
      هی نوشتی ، هی کشیدم ، هی سرودی ، هی دریدم ، هی سرودم هی شنیدی ، هی دویدیم ، هی کشیدم هی پریدم .....، تو ندیدی ...!
      سر هر سجده که بر می دارم ، بوی مطبوع تورا می شنوم
      سر هر قصه که بر می خیزم ، دامنی دست دعا می  ریزم
      همه جا خورشید هست ، همه جا آهنگ هست همه جا رنگ تمنا آبی است
      گفته بودی که خیابان خالیست ، طرح جدول رنگ این مردم نیست .
      گفته بودم که چمن خانه ی ماست ، دل هرآینه  بتخانه ی ماست.
      رنگ مردم همه از نیرنگ است ، زیر دیوار برج دلها جنگ است !
      سایه ها وقتی که ما خوابیده ایم ،پشت دیوار حضور تیر برق روی بام لحظه ها هوشیارند
      به نفس نفس چراغ خانه ها ، به بغل بغل غرور شانه ها به دعا دعا غم دیوانه ها
      تو همان شعور ذات هوسی که ندارد جز دلم همنفسی ....!
      ما به تو محتاجیم .
      چونکه بی توسفره ی هستی ما بی نان است ...!
      آنچه می ماند زما یک نقشه ی بی جان است .
      ما به تو محتاجیم .
      چون که بی تو قصه ها بی روحند .وسبدهای خیال، خالی از میوه ی بیداری و شوروچراغ دل  این آینه ها ساکت وکور،
      تو زمان را به زمین بخشیدی
      دل مارا به یقین بخشیدی
      هر چه در دایره ی قسمت بود
      همه را به یک امین بخشیدی
      بر پر یک شاپرک ، بر دل یک شاعر مست ، شب آیینه شکست وتو پیدا گشتی ...!
      گفته بودی که مرا دریابید .روی بال هرچه دارد پروبال .روی طیف رنگی درد
      شعر من دارد بال ،شعر من دارد درد .وتو در شعر من هم پنهانی  .
      همه گلها رنگی ، همه دلها سنگی ، همه ی  آینه ها راه رو دلتنگی ...! به که ماند رویم ؟ به چه ماند بویم ...؟ زکه گیرم مستی ...؟ من دراین گهواره ی بی هستی ....؟
      روزگاری ، گاری اندیشه ام در خیال جاده ای متروک بود .اسب سرکش زمان اورا ربود.
      درک ما اندازه ی دیدن ماست ، آه از این قطار بی در ک که رفت .در مسافت سکوت  .جاده ای پر پیچ وخم .در میان کوره راه شب مست .
      شانه ها دندانه های غیبتند .مو به مو راز به بازار برند .عاشقان بی اجرتند .عارفان بی قیمتند  ...!
      آب در سنگ مکوب .نور در خانه ی هر بوف مپاش .دست هر چشمه ی پاک به تن خاک ممال .
      وتو در آینه ی این همه سال .روی گلبرگ خیال .روی شانه های مرگ .روی کوچه های برگ .زیر چشم آفتاب .در نگاه مست آب ، باز پنهان هستی ...! ودراین قافله با ما هستی ...

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۵۰ شاعر این شعر را خوانده اند

      هاشم دانش مایه(دانش)

      ،

      داوود خانی ( آذرخش شلمانی )

      ،

      پریسا رستمی زاده

      ،

      ساناز افضلی

      ،

      آنا پورتقی

      ،

      فروزان شهبازي

      ،

      حوریه(دلشید)اسماعیل تبار

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      نیره ناصری

      ،

      ایـّـوب ایـّـوبی

      ،

      مینا فیروز

      ،

      مهدی خدایی (آیدین)

      ،

      ناهید فتحی (راشا)

      ،

      فاطمه جهانباز نژاد

      ،

      فرید عباسی

      ،

      آیسو پورتقی(محیای دل)

      ،

      مصطفی یگانه

      ،

      محمدرضا صالحی ( مسافر بیابان )

      ،

      میثم دانایی

      ،

      سیده نفس احمدی

      ،

      حسين باران(کاک باران)

      ،

      محمد رضا نظری(لادون پرند)

      ،

      محسن حامد (باران)

      ،

      علی نیاکوئی لنگرودی

      ،

      علی مبین تخلص بغض دلتنگی

      ،

      رضا نظری

      ،

      سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

      ،

      محمد مير سليماني بافقي(باران)

      ،

      صدف عظیمی

      ،

      سارا مشیری

      ،

      طيارغيبعلي زاده

      ،

      لیلا کبیر

      ،

      علی اسماعیلی

      ،

      سعید سعادتی فر(غمخوار)

      ،

      سوده مشتاق

      ،

      عبدالوهاب (وهاب) شیرودی

      ،

      سید ظاهر موسوی

      ،

      رضا آرمان

      ،

      مرضیه قدسی

      ،

      فاطمه نجف زاده

      ،

      ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

      ،

      طاها محبی (حزین)

      ،

      شهناز کارگر

      ،

      بهروز حبیبی

      ،

      میثم الهی خواه(قاصدک باران)

      ،

      ایوب خسروی

      ،

      عنایت الله ایرانمنش

      ،

      بهزاد ساوانا

      ،

      مهدی نعیم (خیال)

      ،

      حسن عباسي

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2