دوشنبه ۳ دی
همه زندگی من شعری از ضحی قربانی
از دفتر چشمه های زلال نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۲ ۱۷:۴۳ شماره ثبت ۲۱۱۲۹
بازدید : ۶۴۲ | نظرات : ۴۱
|
آخرین اشعار ناب ضحی قربانی
|
بنام خداوند یکتای من
مرا یاد آید آن سالی
که ماه و سال وساعت ها گذشته ست
همان سالی
هزار و سیصد و هفتاد و اندی بود
همان ماهی که اول بود از پاییز
همان مهری که آورد از برای من مهری بی بدیل و
دل من گشته سیراب از عشقش
همان روزی
که نو شد هفته در آن روز
ویک هفته پس از آن آمد آبان
وبرگ زرد پاییزی رقصید و چون بارید بارانی
که شد مانند سیل جاری
یکی رحمت پدید آمد در آغوشم
****
دگر باری
خدا چشمی بمن انداخت مانند همیشه
که بهمن بود و برف و سوز و سرما
همان روزی که بهمن نیمه شدآن روز
صلاة ظهر... آخر هفته
برای بار دوم بود
که لطف و رحمت باری تعالی
مرا در خودکشید و نعمتی دیگربمن داد...
******
خداوندا تورا شکرت
عطا کردی به من لطفت
همان لطفی که هر روز و شب و ساعت
مرا میخواند ام ((مادر))
*تقدیم به دو دختر گلم که همه ی وجودم می باشند*
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.