شنبه ۳ آذر
جبروحسابان شعری از مصطفی یگانه
از دفتر قطعه نوع شعر قطعه
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۲ ۱۷:۵۵ شماره ثبت ۲۰۳۲۴
بازدید : ۸۶۸ | نظرات : ۵۰
|
آخرین اشعار ناب مصطفی یگانه
|
عمری کــه بـه یـک پلک زدن می گـذرد
بنگــرکــه چگونه بـاسـر آ ید بـه جهــان
ای کــاش به او گفتــه شود چندی بعد
یک ســنگ نهنـــد رو یش از بهـر ِنشان
این آمدو شد بـــه میــل ِمـــا بــود مگر
از جبــرو حسـابان ِخـدا شـد ایـن سـان
هربـــار بــه یــک علٌـت ومعلولـی روح
پــروازکنـــد بـــه سـوی ِ نــوری پنهــان
شــاید هـدف ازمردن مــا هم ایـن بود
آزاد شـــود رو ح ، بگـــویـــد هــــر آن
هــرچند کـه من بــه اصل ِخود پیوستم
بـــاجسم ِبــه خاک خفتــه دارم پیمــان
گفتــم کــه نـویسـد از تـولّــد تــا مـرگ
آن کیست کـــه از خاک ترا کرد انســان
کــان روز سِـرشتنــد زگِـل جسمـت را
گفتنــد بهشـت مـی شـود گــورستـان
این خاک ِتن ِ تـوست که در کــوزه گـری
تبدیــل بـــه جــام ِمِـی شود یــا گلدان
دراینکه تــو جـام گشتی او گلـدان شد
رازیست کــه آن را نتــوان کــرد بیــــان
یک متر زمین ِاین جهان خانه ی توست
حـالا تــوبسـاز پشت ِهــم ســاختمـان
روشنتـرازایـن دگـر چــه می بایـد گفت
ایــن عمــر وفـــادار ِکـه بـــود تا الان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.