برج ساز

بر خر مرادش سوار است و یکه می تازد

بوق زانیا را زد و بر پیاده می گازد

رودیوس* یگانه سوز پر از تکبر را

رنگ بی خیالی زده تخته گاز می تازد

چون به جاده ی شمالی رسید با سرعت

ترمزی زده بر چمن زار برج می سازد

در بلند خانه ی برجش به روز پیروزی

فخر بر زمانه فروشد به پول می نازد

برج لانه کفتریش کفتری نخوابانده

این بهانه به صندوق بانک دست می یازد

از زمانه ی بی وفا چه تعجب که فردا

هست و نیست خود به تخته نرد می بازد**

شکر ایزد کبریا را که چشمه ی مجنون

بی ریال با کفتران نرد عشق می بازد***

* نوعی خود رو کره ای

**  به معنی "باختن " است

***به معنی"بازی کردن" است

عباسعلی استکی 11/8/92