به نام خدای بارانِ برف و بنفشـــه
★.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸★.¸¸.`*¸.¸¸.•*´`*•.¸
★.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸★.¸¸.•*.¸.¸¸.•*´`*•.¸
من با تـــو حس کردم خیالِ عاشقی را
شاید ببینم شــــــــور و حالِ عاشقی را
یک عمـــر چشمانت محال زندگی بود
تا اینکه من دیدم محــــــــال عاشقی را
من دختـــــــــر بارانــــی خطِ شمالـــم
از تـــــو گرفتم خط و خال عاشقی را
من ؛ پرشکستـــــه در قفس افتاده بودم
دادی به من احساس و بالِ عاشقی را
در چشمه سار شبنم شب گریه هایم
اندوختم از تـــــــو زلالِ عاشقی را
آدم شده حوای دست آموز چشمت
تا اینکه دادی سیبِ کالِ عاشقی را
من نیمه ی تنگِ دلم گم کرده بودم
دیدم به دستانِ تو ؛ دالِ عاشقی را
من این همه راه آمدم شـــــاید ببینم
در تو فقط رنگِ وصالِ عاشقی را
وقتی ؛ ندارم تا طلوعِ روشنِ عشق
قسمت بکن با من مجالِ عاشقی را
من از هــــــزاران راه آمـــل آمدم تا
از تو بپرسم یک ســــوالِ عاشقی را
★.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸★.¸¸.`*¸.¸¸.•*´`*•.¸
★.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸.¸¸.•*´`*•.¸★.¸¸.•*.¸.¸¸.•*´`*•.¸
و یک جرعه حرف بارونی :
آسمان می خواهی ...!؟
حرفی نیست
تنها بیا برای عطشِ ماه ؛ دعای گیسوبــُــران باران بخوان
در شبـــِــ بی پــروایـــی پاییز
ـــــــــــــــــ
به قلم بارونی : " زِلفِشــــِـه "