مگه جهنم تر از اینم میشه جایی از این کابوس بیهودگی بیزارم
نمیدونم چطور این زندگی سر شه اسیر یه پریشونی آشکارم
تو این شیشه ی دلنازک بیتابی داشتن تو پایان شکستن بود
میدونم هر چقدر که خواستنم باشه سطح عشق تو بالاتر از من بود
عشق ورزیدن بدون عشق تو مث صحنه ی جنگ بی سلحشوره
دستای پر از داغ تابستونت دیگه از دسترسم تا آخرش دوره
دروغه که همیشه یه طلوعی هست چشمای تو ماه روشن کی بود
تو اوج خستگی بودن کنار تو مث نسکافه ی داغ پرانرژی بود
دیگه تویی نمونده که باهام باشه حالا دیگه فقط یه آدم فردم
تو رفتی دیگه هرگز مال من نیستی بگو میشه دوباره به تو برگردم
خیالم که تو شبهای پر از رویات جای قصه هام همیشه محفوظه
تنهایی و پرسه های امروزی یه انعکاسی از کارای دیروزه
دوست گرانقدر و شاعرم شاید این 30 بار باشد که این اثر را انتشار مجدد می زنید وما تائید می کنیم
منتظر اثار زیبای بعدی شما هستیم. مدیریت سایت شعرناب.
*******************************
تذکری دیگر!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوست خوب و عزیزم جناب خساره منظورتان از این کار چیست!!؟؟؟ برادر عزیز و مهربانم چرا می خواهید با اعصاب ما بازی کنید؟؟الن چندمین بار است بعد ارسال پیام مدیریتی به شما باز این شعر انعکاس را انتشار مجدد می زنید و حتی در داخل شعرتان تذکر دادیم اما شما گوش نمی کنید و مرتب انتشار مجدد می زنید در ضمن حتی یک کامنت و تشکر برای عزیزان هم درج نمی کنید !!!!
نکنید برادرم این بار اخر است فرصت به دیگر کاربران و شاعران عزیزمان هم بدهید که اثارشان را انتشار بدهند .مهربان عزیز ورنه شعرتان را از اساس حذف می نمائیم.
مدیریت سایت شعرناب