پنجشنبه ۱۸ بهمن
لالایی آخر شعری از مينا سراوانی
از دفتر بعدازتو نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۹ ۱۶:۴۶ شماره ثبت ۱۸۰۳
بازدید : ۱۲۵۳ | نظرات : ۱۳
|
آخرین اشعار ناب مينا سراوانی
|
دیشب کنار پنجره با سایه رقصیدم حتی میان دست خود انگشتری دیدم رنگ لباسم هم سپید پاک و زیبا بود در خالی حجم اتاق خواب چرخیدم در باز شد اندام تو پیداشد از آن سو از شوق این که با توام درخواب خندیدم با یک بغل گل آمدی نزدیک تر تا من آن بغض چندین ساله را یکباره ترکیدم گفتی رسیده ساعت دیوار تا رفتن ازاین که با تو می روم اما نترسیدم آغاز استقبالمان تنها سیاهی بود مشتی ستاره در شب تاریک باریدم دستان تو در دست من پرواز می کردیم با شب سیاه چشم تو این بار رقصیدم گل های تو پرپر شده روی مزار من لالایی آخر چه بود آرام خوابیدم؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.