دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
کنار حسرتی دیرینه ماندم
دوباره از عاشقی می سرایم ..
بگو نبارد برف
دوریت زمستانی دیگر
اینجا بدون تو
یک فصل بدون خنده گذشت ..
روی برگی کهنه از یاس
با دلم نوشتم
شبیه کوچه های بی عبور داغ تابستان
تو برای من خود بارانی ..
نمیدانم چرا
عاشقانه به کسی بنگری
دلم بست می نشیند گوشه ای ..
یه عاشقانه ساده
یاد تو جای نفسم میاد
آه ، بدون تو در کنارم
شهر ارزش ماندن ندارد ..
کاش نگاهت اینجا بود
در حوالی خانه ات
یکنفر
شبیه تک درخت سر کوچه
ایستاده مانده ..
خسته ام از انتظار
صبر کاسه هم لبریز شد ..
بدان در این اینجا
کسی هست
هنوز عشق را باور دارد
امروز با من باش
شاید آینده نیاید ..
عبدالله خسروی ( پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.