سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        از لسان حق دلم رونق گرفت

        شعری از

        رضا محمدی (شب افروز)

        از دفتر ناز نگاه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۵:۱۵ شماره ثبت ۱۶۲۴۸
          بازدید : ۵۳۵   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا محمدی (شب افروز)

        از لسان حق دلم رونق گرفت باده از دستان آن مطلق گرفت از لسان حق دلم دیوانه شد روز وشب در گوشه ی میخانه شد از لسان حق به عرفانش شدم بلبل مست غزل خوانش شدم من کجا و شهد شیرین لبش ساغرم پر شد ز شهد مطلبش او خداوند است و منهم بنده ام از وجود ش گوهری زیبنده ام هرچه گویم از کلام او شده عشق من تنها به نام او شده خود نرانجانیدم و ساقی شدم یک جهان فانی و من باقی شدم یوسفم من چاه دل دارد گواه خاک پایش سرمه ی چشمان آه از امید او نگردم نا امید چون که می دیدم بسویم میدوید مهربانی را از او آموختم شمع دل بودم که از اوسوختم از محبت پرتو افشانی کنم عشق را مست غزل خوانی کنیم ذره ذره در وجودم او شده در میان تار و پودم او شده ظاهرن من باطنن یعنی خدا از وجود من نمی گردد جدا من که هستم تا از او نام برم طوطی هستم که پیغام برم هر چه دارم از در دکان اوست طبع من از سفره ی احسان اوست گرجهانی غرق در معنا کنم معنویت را از او پیدا کنم این سیه خطی که بر دل می کشم بی وجودش خط باطل می کشم خط خطی های مرا احیاء کند با محبت آخرش امضاء کند من هم از او مهربانی می کنم کودکم شیرین زبانی می کنم دست من در دست او دل می کشد عشق را منزل به منزل می کشد هر نفس آموز گاری می کند کارمن را یادگاری میکند آتشی در جان من افروخته او شب افروزی به من آموخته تا قیامت جان من مسرور کرد در وجودم خلقتی از نور کرد از ریا و از دغل پاکم نمود گوهری از جنس افلاکم نمود من نمی خواهم بگویم کیستم بی وجود او وجودی نیستم این شب افروزی که از من دیده اید از وجود عشق او پرسیده اید آخر خط نقطه ی اتمام اوست آنچه از من خوانده ای پیغام اوست --------------------- شب افروز 8/5/92 -------------------------------------- از نقد شما ممنون می شوم
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3