يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر محمد مير سليمانی بافقی (باران)
آخرین اشعار ناب محمد مير سليمانی بافقی (باران)
|
" کوچه ماه "
بـاز شب با گـــــره لب آمد
کوک تبـــدار غمم شب آمد
جنس من مــانده ته بيـتابی
رو بـه چشمان شب مهتابی
در خم کـوچه مـاه می مانم
از کتـاب نفـست می خوانم
روبـــــروی غــزلت خانه زنم
تا سحر چشمک دزدانه زنم
در خـودم زلزلـه ايجاد کنم
پنجه در پنجه فــرهاد کنم
رقص بــا طعم شرابت زيباست
سرخی شام لبت بی همتاست
همه ام بنــد خيالت ســـازم
لــانه در سـايه بالت ســــازم
وقت بارانی چشمان من است
زنبق عشق خرامان من است
ماه در کـاسه من مـی تابد
کمکي در بغـلم مـی خوابد
او رفيـــق همــه راهم شد
بقچه راز منـم ؛ مـاهم شد
تازگـی عشق تــراوش کردم
آن دل سنگ چه رامش کردم
در دلــم ميــکده ای وا کردم
بغلش غمــکده ای پــا کردم
کمرَ سـاز به ساز آمده است
رقص وارونه به نازآمده است
دور کال نفـسم رنـگ گرفت
روی ويـرانگر من تنگ گرفت
سيب سرخت شده ارزانی من
جوی بـاغت شده مهمانی من
سيب تو طعـم بهشتی دارد
پشت بـــام نفسم می ماند
می کنــم در نفست شيدايي
پيش پــــايت کُشــدم تنهايي
جــذر تو آيينه ام را بشکست
فرق ماهت ته قلبم بنشست
شيب تند غزلم سـوی تو شد
پيچکم بسته جـادوی تو شد
جار تاجـار شـدم شاعر درد
برگ تا برگ همه؛ زردم وزرد
کال عشـقم شـده آماده کوچ
مـی روم همـره فرمانده کوچ
هــر کجـايی خدا يارت باد
دست " بـاران "نگهدارت باد....
27/4/92 مشهد رمضان المکرم
دوستان عزيز: شبهای قدرمبارک ومرا نيز ياد نماييد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.