دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
آرزوها با من حرف نمیزنند
از هر راهی میروم
زندگی وارونه میگذرد..
تمام راههای من
به برهوت دنیا میرسند
رویای من
جاده ای است
انتهایش به آسمان برسد..
آدم ها از قرن ها گذشتند
ولی نتوانستند
تنهایی را دار بزنند
هر گاه انسانی از بغض زیاد
گوشه ای بست بنشیند
نامش تنهایی میشود ..
این همه ابر
آرزوی من نبود
آسمان اندوه مرا می فهمد..
باید تمام روز را رقصید
به پیچ بعدی زندگی
اعتباری نیست
شاید جاده سرد باشد..
کلاغ قارقار میکند
تا کسی صدای قاصدک را نشنود
خسته ام
از کلاغهایی که در مزارع
همدم مترسک ها شدند..
همه چیز طعم تلخی میدهد
دنیا فقط برهوت نیست
وقت آنست
روزای بد زندگی را الک کنم
با کبوترهای دلم
به ییلاق کوچ میکنم
آنجا میشود
یک دل سیر خندید و
غم ها را خفه کرد..
شادی و
آرامش حق انسانهاست
نباشد
تمام کوچه های زندگی
به بن بست میرسند..
عبدالله خسروی (پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.