سیب زمینی هم شده میوه

چون کبک سر در برف برده با گفتنِ روز است و بیداریم باید شبِ خورشیدِ زیبا را در خاطرهِ یخ بسته بسپاریم سیبِ زمینی هم شده میوه در باغِ خشکِ باغبان مرده بیگانه ای زل زد به چشمِ من این آدمک با نور برخورده مثلِ الاغی در میانِ گِل پایش چپیده زیرِ یک باری آن گوشه هم گویی که وامانده آن پیرمردو اسب و یک گاری عاشق شده یک صخره به موجی گویی که طوفان هم شده مایل در نیمه ی شب مست و بی تردید هل می دهد موجی به آن ساحل