دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
دستم به آسمان نمیرسد
کاش فرشته ای
بیاید
ابرهای تیره را کنار بزند
حوالی من
هوا آلوده است
اطرافم
بوی گناه میدهد
وجدان زخمم میزند
خاطرات قدیمی
پر از علفهای هرز هستند
خط پایان برسد
گناهان به خود ما برمیگردند
ما در مکتب آموخته ایم
تمام اشتباهات یکروزی
تاوان دارند..
زندگی تئاتری بیش نیست
وقتش تمام شود
فرصت بازی نیست
تمام بازی ها یکروز
به پایان میرسند
آنوقت تازه میرسیم
نقطه سرخط..
در جاده دنیا
آدمها تنها سفر میکنند
تا خط پایان..
زندگی یعنی
قصه انسان وجاده..
تمام جاده ها
به پایان میرسند
اما هر خط پایانی
عاقبت خوشی ندارد..
من یک مسافر تنهای
زندگیم
باید حواسم به جاده باشد
این حوالی جایی هست
بوی ملکوت میدهد
عجیب است
لب خاموشت
با او سخن میگوید
دلم گلدسته میخواهد
اذان واقامه میخواهد
سلام بر خدا..
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.