سه شنبه ۴ دی
چگونه فراموشت کنم؟ شعری از معصومه نصیری
از دفتر درپناه عشق نوع شعر
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۲ ۱۸:۳۷ شماره ثبت ۱۴۸۳۱
بازدید : ۱۲۵۴ | نظرات : ۴۵
|
آخرین اشعار ناب معصومه نصیری
|
چگونه فراموش کنم تویی که سالها در خیالم سایه ات را می دیدم.
تپش قلبت را حس می کردم
برای داشتنت در خلوت های شبانه ام
به درگاه خدایم به خواهش می نشستم
تو همان آرزوی محال روئیاهایم بودی
درتمام قصه هایم هیچ کس جزتو نبود
عین یک معجزه بودی. تو به من هدیه شدی
حیران و سرخوش بال گشودم
با همه بیگانه شدم
چون تو شدم
تو ظلمت اندیشه و افکار مرا تا سپیدی عشق هدایت کردی
از تو عاشقی آموختم.با تو عاشقی کردم
چشم می گشودم، نگاهم تو بودی
زبانم باز می کردم، کلامم تو بودی
راه می رفتم، مسیرم تو بودی
گوش می دادم، صدا ها همه تو بودی
باتو شاعر شدم، سرودم، شعرم تو بودی
گمشده روئیاییم را تازه پیدا کرده بودم
شب تا سحر با تو، سحرتا شام به شوق لحظه دیدارت
با استشمام عطر تنت، طنین صدای سحرانگیزت، حس و شعر و عاشقانه هایت، سرشار از زندگی بودم
چگونه فراموشت کنم
تازه در تو غرق بودم
دراوج بودم
که با حکمی به تلخی تقدیر و سرنوشت، بازی و رسم روز گار
تو ای همه ی هستی و باور من، توای هدیه الهی من، از من پس گرفته شدی.
گلایه کردم از خدا...
بهانه شد حکمتش مرا
شعله کشید قلبم سوختم، دنیایم را باختم و به هر دری زدم که باورم را نبازم.
هدیه را که پس نمی گیرند... خدایا
به هر دری زدم برگردانیده شوی
جواب آمد...
فراموشیت مرهم است
آهای ای تویی که از تو به خود رسیدم، تویی که خود من بودی
چگونه فراموشت کنم؟
حالا...
هرروز و شب خاطراتت را با اشک و آه و حسرت، به دیار فراموشی بدرقه می کنم
اما باز هجوم می آورند برمن و تکرار می شوند
و من هر لحظه با حسرت می گویم
کاش جای این خاطره ها تو دوباره تکرار شوی
تو بودی...
تو هستی...
چگونه فراموشت کنم؟
هرگز...
.
.
.
"بي خـــيال ... بي خاطــــره ... بي تـــــــــو ... نــــه!!! . . . نمــــي توانم"
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سروده ای ناب و سرشار از عشق خواندم
موفقیت و پیروزی شما را خواستارم
شادکام باشید انشالله